از «تهرانجان» تا روایت «لهجههای غزهای»
مقالات
بزرگنمايي:
پیام خراسان -
![پیام خراسان](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cDovL2lyYW5lY29ub21pc3QuY29tLy9maWxlcy9mYS9uZXdzLzE0MDMvNC85LzI5NjI2NDdfNDQ2LmpwZw==)
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: شهر بهخاطر آدمهایش شهر میشود. تهران گرانیگاه جمهور آدمهای مهم و اجتماعات مؤثر و حوادث تاریخساز معاصر و مرکز ثقل ایران است.
تهرانپذیرای دوست و دشمن و میزبان همه سلیقهها بوده است. تهران ملیترین شهر ایران است. هنوز نفی بلد از تهران تنبیه و مجازات بهحساب میآید. هنرمندان و نویسندگان بزرگ عموما ساکن تهران بودهاند و حتی ارباب عمایم در قم با تهران در رفتوآمدند_ و اینها همه سرنخهایی از هزاران روایت نوشتهنشده و پژوهشهای صورت نگرفته است. این شهر از فرط در کنارمان بودن! نکره است.
شهر بهخاطر آدمهایش شهر میشود و آدمها در قصهها و روایتها جاودانه میشوند و حالا روایتهای این کتاب و صدها روایت مثل قرار است اندکی ما را به تهران نزدیک کند. تهرانی که شهر همه ایرانیان است.
![پیام خراسان](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9jZG4uaXNuYS5pci9kLzIwMjQvMDYvMjYvMC82MzA4MDk0NS5wbmc/dHM9MTcxOTQwNTE0NDI2OA==)
همچنین کتاب «لهجههای غزهای: چند روزنوشت از غزه» نوشته یوسف القدره و فاتنه الغرّه با ترجمه محمدرضا ابوالحسنی در 136 صفحه با شمارگان 1250 نسخه و بهای 98 هزار تومان در نشر یادشده راهی بازار کتاب شده است.
در پشت جلد کتاب آمده است: آن روز عمو محمودت تنها پسرش احمد را روی شانههایش گرفت و رفت تا او را زیر بمباران دفن کند. احمدی که تازه بیستویک سالش تمام شده بود. هوس یک لیوان قهوه کرده بود. رفت، و در حالی که لیوان قهوه در جیبش و گلولهای در سرش بود برگشت. گفته بودم چطور خطی از بزاق از یک طرف دهانش راه افتاده بود؟
![پیام خراسان](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9jZG4uaXNuYS5pci9kLzIwMjQvMDYvMjYvMC82MzA4MDk0Ni5wbmc/dHM9MTcxOTQwNTE5MjQyOQ==)
منبع: خبرگزاری ایسنا
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/692265/