مرثیه خشکدارها؛ پشت پرده صدور مجوزهای جنجالی درباره جنگلهای هیرکانی کیست؟
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام خراسان - «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است» نام مجموعه شعری از غلامرضا بروسان است. شاعری که البته دیگر در این جهان نیست، اما نام کتاب او به شکل باورنکردنی به داستان این روزهای جنگلهای هیرکانی شبیه است. درختانی که به پهلو افتادهاند و بیآنکه وظیفهای برای آنها در نظر گرفته باشند، از سوی سازمان متولی جنگلها مجوز تخریبشان داده شده است.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
آنچه دارد رخ میدهد یک تراژدی است. در اکوسیستم جنگلی هر درخت وظیفهای دارد و نقشی بازی میکند. جنگل صحنه یک نمایشنامه در حال اجراست. در گوشهای از صحنه شخصیتی حضور دارد که شخص اول نیست، اما برای فهم کلیت داستان، آن شخصیت تعریف شده است. هر درخت هم نقشی دارد و در نمایشنامه جنگل حتی درخت افتاده نیز بخشی از داستان اکوسیستم است. درخت در گوشهای از صحنه افتاده، اما دارد نقش خود را بازی میکند....
سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در اقدامی حیرتآور و تاسفبرانگیز مجوز برداشت درختان شکستهایستاده، خشک، سرپا و خطرساز را صادر کرد. به عقیده مدافعان محیط زیست، این دستور مخالف بدیهیات علم جنگلداری و آشکارا مقدمه تشدید فروپاشی بومسازگانهای جنگلی است. در همین زمینه کارزاری به امضای صدها نفر از مدافعان محیط زیست رسیده که به رئیسجمهوری تذکر دادهاند که اقدام سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور مغایر بند «بند ف ماده 36 قانون برنامه پنجساله هفتم توسعه اقتصادی» (قانون تنفس جنگل و ممنوعیت بهرهبرداری چوب هیرکانی مصوب 1396) است. امضاکنندگان از آقای پزشکیان خواستهاند که اجازه ندهد «قانون تنفس جنگل» شکستهشده یا بهطور ناقص و گزینشی اجرا شود و نگذارد مافیای چوب، دوباره به جنگل بازگردد.
بررسی درخت به درخت به گزارش تجارت فردا، کیومرث سفیدی، استادتمام علوم و مهندسی جنگل، دانشگاه محقق اردبیلی با گرایشهای تخصصی، بومشناسی، دینامیک تودههای جنگلی، بومشناسی جنگلهای کوهستانی راش و پرورش جنگل در گفتوگو با تجارت فردا معتقد است: در مورد برداشت درختان، چه درخت افتاده و چه درخت زنده و سرپا همهجا نمیگوییم این برداشت غلط است و همهجا نمیگوییم این برداشت درست است. حتی جاهایی که از نظر علمی میگویند اجازه برداشت از جنگل را دارید، آنجا نیز جای بحث دارد. در مورد کار اخیر سازمان منابع طبیعی ممکن است این پرسش به وجود آمده باشد که آیا کار سازمان درست است یا خیر که نیاز به بحث و تحلیل است. یکی از اهداف سازمان جنگلها از اجازه برداشت درختان افتاده در کف جنگل، اقتصادی است. اینکه آیا این کار علمی است یا خیر، نمیتوان به صراحت نظر داد. باید درخت به درخت بررسی کرد و نظر داد و این کار بسیار سختی است. مثلاً در نظر بگیرید در یک نقطه جنگل، پنج درخت افتاده که از این پنج درخت، مثلاً میخواهند درخت سوم را بردارند. این پرسش اینجا مطرح میشود که بهتر نیست درخت سوم را نگه داشت تا در جنگل کار مهمتری انجام دهد؟
او اضافه کرد: اصولاً در جنگلشناسی و در علم جنگل اگر درختی برای ما کاری انجام دهد و نقشی از نظر اکولوژیک بازی کند و به زبان ساده ماندن آن درخت بتواند منافعی را برای اکوسیستم جنگل به دنبال داشته باشد ما میتوانیم آن را برداشت نکنیم و آن درخت را نگه داریم. این قاعده اگرچه در مورد درختان زنده سرپا رعایت میشود، اما در مورد درختان افتاده نیز صدق میکند. اگر درخت افتادهای در کف جنگل بتواند برای اکوسیستم جنگلی نقشی ایفا کند و ارزشهای اکولوژیک داشته باشد، آن درخت را حفظ میکنیم؛ بنابراین باید مطمئن شد درخت افتاده هیچ ارزش اکولوژیکی ندارد. یکی از کارهایی که جنگل برای ما انجام میدهد، تولید آب، ترسیب کربن، تولید اکسیژن و... است. تولید اکسیژن برآیند کارکرد تکتک اجزای اکوسیستم است. درخت ایستاده، درخت افتاده، خاک، اقلیم و... هر کدام یک کاری انجام میدهند که جمع این کار ترسیب کربن است. اگر ما با برداشت یک درخت از کف جنگل یا برداشت یک درخت ایستاده در جنگل این چرخه را مختل کنیم، یعنی کاری غیرفنی و غیرعلمی انجام دادهایم؛ بنابراین برداشت هر نوع درختی از جنگل باید بر اساس مطالعه دقیق صورت گیرد. با تعریف علمی که ارائه شده برداشت درخت از کف جنگل، باید این ویژگی را داشته باشد که آیا این درخت زیستگاهی است یا خیر.
بیشتر بخوانید:جنگل پاییزی «سنگده»
به گفته سفیدی برخی از درختان زنده حتی آنها که ایستاده هستند، درختان زیستگاهی محسوب میشوند. این درختان مامن حیوانات و باکتریها و لاروها و... هستند. مثلاً لانه یک پرنده روی شاخههای یک درخت است. یا حفرههایی درون تنه درخت است که محل زندگی گونه حیوانی دیگری است. یا شیارهای ضخیمی درون درخت است که حشرات در آن زندگی میکنند و... این درختان اصطلاحاً درختان زیستگاهی هستند. جنگلبانها هیچوقت نباید چنین درختی را برداشت کنند. حتی در علوم جنگل این درختان بسیار مهم تلقی میشوند. در آلمان این درختان شناسایی میشوند و برای مثال حرف اچ (H) روی تنه این درخت نوشته میشود و از همه گروهها و افراد میخواهند از قطع این درخت پرهیز کنند. باید این نگرش در ایران نیز جا بیفتد. در درختان افتاده نیز چنین مسئلهای را داریم. به این درختان در ایران «خشکدار» میگویند. برخی در ایران از منابع انگلیسی اصطلاح dead tree را درخت مرده ترجمه کردهاند که ترجمه غلطی است. در آلمانی نیز چنین معادلی برای خشکدارها وجود دارد. واقعیت این است که این درختان افتاده به معنی درختان مرده و خشکشده نیستند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: بسیاری از مواقع نقشها و وظایفی بر عهده خشکدارها یا درختان افتاده است که درختان زنده و ایستاده بر عهده ندارند. از نظر اکولوژیک وقتی چرخهها وجود دارند، مثلاً چرخه کربن، چرخه نیتروژن و... یا عناصر را داریم. مثلاً یک درخت یک عمر کربن و نیتروژن را انباشته و آزاد میکند و به اکوسیستم برمیگردند. میتوان گفت که درختان زیستگاهی مهمترین درختان جنگل هستند و نباید آنها را خارج کنیم. اما یک مسئله که در سازمان جنگلها باید به آن توجه کرد، این است که نباید درخت زیستگاهی برداشت شود. در عین حال سازمان جنگلها دستورالعملی دارد که بر اساس آن درختان را برداشت میکنند و توقع کنشگران و مدافعان طبیعت و جنگل و محیط زیست این است که این دستورالعملها رعایت شود؛ بنابراین بر اساس این دستورالعملها درختان پوسیده که زیستگاه هستند و انواع دوزیستها، خزندگان، عنکبوتیان، و انواع قارچها و باکتریها و... در آن زندگی میکنند، درخت زیستگاهی است.
سفیدی معتقد است: درخت پوسیده در حقیقت به دلیل اینکه زیستگاه جانداران زیادی است اساساً از درخت زنده برای چرخه اکوسیستمی زندهتر است. باید حقیقت را گفت، اینها این درخت را برداشت نمیکنند به این خاطر که دوستدار محیط زیست هستند، بلکه به خاطر اینکه این درخت ارزش فروختن ندارد و نمیتوانند درخت پوسیده را بفروشند. درختی را که روی آن حفره لانه پرنده است نمیفروشند؛ نه به این خاطر که پرنده را دوست دارند، بلکه به این خاطر که این درخت به خاطر زائدههایی که دارد در بازار خریدار ندارد. عملاً در این فرآیند نشانهگذاری درختی را برداشت میکنند که قابلیت ارهخوری داشته باشد. یعنی بتوانند آن را در بازار بفروشند و صنایع مختلف این درخت را از آنها بخرد. در عین حال ممکن است در منطقهای به جهت تجمع درختان افتاده، بخشی از آنها را ناگزیر برداشت کنند. من به عنوان یک دانشگاهی دارم تحلیل کنم؛ باید منصف باشیم که درختان افتاده زیادی وجود دارند.
این پژوهشگر تاکید کرد: خیلی جاها در جنگل خیلی بیشتر از آن چیزی که جنگل نیاز داشته باشد، درخت افتاده وجود دارد. برخی جاها ما متوجه میشویم که این درختان جاده را بستهاند یا آبراههها را مسدود کردهاند. باید یک راهی پیدا کرد؛ بنابراین در این مواقع برداشت درختان افتاده بعضاً ناگزیر است. دیگر راهی جز برداشت وجود ندارد. اما از کف جنگل این اطمینان را میتوانم به مخاطبان بدهم که درختان زیستگاهی هرگز برداشت نمیشوند. اغلب درختانی را که تازه افتادهاند و هنوز فرآیند پوسیدگی آنها عمیق نشده برداشت میکنند. البته خود این کار ایرادهایی دارد که از زیستگاههای آینده ممکن است جلوگیری شود، ولی به دلیل ازدیاد این درختان یا مشکلاتی که در پی آنها برای جادهها و آبراههها و دیگر موارد پیش میآید، برداشت این درختان بدونمانع است.
به گفته سفیدی درختی که بیشتر از 10 سال پیش افتاده، به درد بازار نمیخورد. تحقیقاتی را از سال 1385 در دانشگاه بر روی درختان پوسیده به عنوان یک موضوع اکولوژیک انجام دادم که نشان میداد آن زمان مدیران میگفتند این درختان را میتوان برداشت کرد. ولی اکنون به این نتیجه رسیدهاند که یک درخت افتاده 40 تا 50 سال طول میکشد تا کامل در جنگل بپوسد. اگر درختی بالای 20 سال در جنگل افتاده باشد، دیگر کسی به آن دست نمیزند. نه به خاطر اینکه دوستدار محیط زیست باشند، به این خاطر که این درخت دیگر به درد بازار چوب نمیخورد که بتوانند بر اساس نیازهای اقتصادی آن را برداشت کنند. باید به صراحت گفت کنشگران محیط زیست نگران نباشند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: این درختان افتاده به درد برداشتکنندگان جنگل نمیخورد که بخواهند آنها را برداشت کنند. اما اگر جایی تعداد درختان افتاده زیاد باشد و خطری درختان زیستگاهی افتاده را تهدید نکند، بروند برداشت کنند. تازه آنجا برداشت مفید است. اگر درختی را که تازه افتاده برداشت کردند اشکالش این است که ذخیره خشکدار آینده را برداشت میکنند. یعنی بعد از 20 سال درخت افتاده به مرحله پیشرفتهتری از پوسیدگی میرسد و میزبان گروههای دیگری از جانداران میشود. جانداران قبلی دیگر جای خود و زیستگاه خود را عوض میکنند. اما اینجا ما به درختی نیاز داریم که 20 سال پیش افتاده باشد. اگر درخت بعد از افتادن برداشت شود، دیگر زیستگاه جدیدی نداریم. ممکن است اکنون درخت زیستگاهی را نبرده باشند، اما ذخیرهگاه آتی جنگل و درخت زیستگاهی آینده را از پیش برداشت کردهاند. خشکدارها به هر دلیلی ممکن است افتاده باشند. مثلاً صاعقه خورده یا بر اثر بیماری یا بارش سنگین برف سقوط کرده و افتاده باشد. ما باید در نظر بگیریم که نباید شانس را از آینده جنگل گرفت، چرا که برهم خوردن چرخه اکوسیستمی حیات جنگل را در بلندمدت مختل میکند. نقدی که به مدیران سازمان جنگلها وارد است، این است که آنها باید مشخص کنند دقیقاً چه درختی را برداشت میکنند. البته آنها معتقدند که همه درختان را برداشت نمیکنند. درختان پوسیده را که مطلقاً برداشت نمیکنند و متوجه تبعات آن برای آینده هستند.
تجربه دنیا در برداشت از جنگل برداشت از جنگل در بقیه دنیا نیز اتفاق میافتد و مسائلی از این دست یا متفاوت از ما تجربه شده است. در آلمان جنگلداری اساساً با ایران فرق دارد. ما در ایران شیوهای برای درختان داریم به نام شیوه پناهی. در آلمان اساساً معتقد هستند که این درخت نباید بماند. چون اگر این مدل اجرا شود یعنی شما کارکرد جنگل را به تامین چوب تقلیل دادهاید. آنها معتقد هستند جنگل کارکرد اکولوژیک دارد. البته در مناطق کوهستانی در کشورهایی مانند سوئیس، فرانسه، بلژیک یا جنوب آلمان جنگلهایی شبیه به جنگلهای ما دارند. آنجا تا 15 درصد حجم سرپای جنگل را اجازه میدهند که جنگل بسوزد و مثلاً تبدیل به خشکدار شود و کارکرد آن را انجام دهند. در اروپا تاریخچه طولانیتری برای بحث درختان افتاده وجود دارد. مثلاً بعضی از این مناطق جنگل را تعمداً خشک میکردند که خشکدار داشته باشند. ما البته برای این مدل ارزش زیادی قائل نیستیم، چون خشکدار باید طبیعی باشد.
بیشتر بخوانید: اعلام عزای عمومی برای جنگلهای ایران؛ 140 هزار هکتار جنگل طی 10 سال در آتش سوخت + ویدیو
اما چون آنها چنین درختانی نداشتند و برای اینکه دارکوبها را به جنگل برگردانند، آمدند و درختانی را به شکل مصنوعی خشک کردند و در کف جنگل انداختند تا بتوانند چرخه اکوسیستمی مختلشده را دوباره بازآفرینی و بازسازی کنند. در جنگلهای ما اگرچه برخی از جاهای آن دستخورده است، مثلاً قاچاقچیان چوب آنجا را تخریب کردهاند و درختان را قطع کردند و نیاز است که اکوسیستم بازسازی شود. چیزی که اساساً به آن توجه نشده است. در حالی که کاری که در جنگلهای شمال واجب است که انجام شود، احیای جنگلهای دستخورده و تخریبشده است. در واقع در این جنگل باید اکولوژیستها بروند و کار کنند. اما بعضاً ما شاهد هستیم که یک کارشناس معمولی یا یک جنگلبان ساده برای کار فرستاده میشود و کار علمی دقیق صورت نمیگیرد. باید کارشناس حرفهای و ماهر چنین کاری را انجام دهد. باید مراقب بود همه درختان افتاده از جنگل خارج نشوند و کانونهای تنوع زیستی از جنگل حذف نشوند.
قانون برداشت چه میگوید؟ اگر از منظر قانونی دستور اخیر سازمان جنگلها را بررسی کنیم متوجه میشویم که این برداشت از نظر قانونی درست است. تبصرهای در برنامه هفتم توسعه وجود دارد که این اجازه را میدهد که برداشت از درختان شکسته و افتاده برای اهداف اقتصادی اتفاق بیفتد. نامهای که رئیس سازمان جنگلها برای توجیه این برداشت نوشته، اشاره دارد که این برداشت بر اساس ماده قانونی مصوب است؛ بنابراین برداشت درختان افتاده از نظر قانونی مشکلی ندارند. اما مدیریت این مسئله دست رئیس سازمان جنگلهاست و او دستش در این زمینه باز است و میتواند شرایط را مدیریت کند. قانون تنفس جنگل ایده بسیار خوبی است، اما در کشور ما اجرا نشد. در داستان تنفس فقط بهرهبرداری قانونی شرکتها را تعطیل کردیم ولی هیچ کار دیگری بر اساس مصوبات دوازدهگانه قانون تنفس جنگل انجام ندادیم. بحث حفاظت از جنگل که وظیفه دولت بود اجرا نشد. بحث قاچاق چوب به خوبی کنترل نشد. اکنون طرح تنفس جنگل طرح خوبی نیست، چون جنگلها در حال تخریب است.
طرح تنفس این فرصت را به قاچاقیان، دامداران و زمینخوران و همه معارضان جنگل داد تا بتوانند راحتتر کار خود را انجام دهند. دولت عملاً مالکیتی بر زمین ندارد و برخلاف گذشته که مثلاً سیمخارداری میکشیدند که این زمین متعلق به فلان نهاد است و افراد عادی دام خود را به این محوطه نمیبرند. طرحها البته ایراد داشتند و باید تعطیل میشدند و به روال قبل نباید اجرا میشدند چرا که این سبک غارتگری است. اگر طرح تنفس قرار است همان مضرات را برای جنگل داشته باشد بهتر است اجرا نشود. اما وقتی طرح نداریم و هیچکس بالای سر جنگل نیست، نمیتوان با حقوق 10 میلیون تومان هر شش ماه یکبار به نیروی شرکتی قرقبانی و از جنگل حمایت کرد. نیروی انسانی حفاظت از جنگل اساساً تربیت نشده و بودجه کافی برای این کار وجود ندارد.
نیروهای شرکتی با زن و بچه و حقوق پایین نمیتواند از جنگل حفاظت کند. اگر طرحی وجود داشته باشد و دولت هم حمایت کند و برداشت چوب اتفاق نیفتد -چون هدف تولید چوب نیست- آن زمان صاحب طرح باید پاسخگو باشد که چرا جنگل دارد تخریب میشود. اما اینکه چه کسانی دنبال این هستند که برداشت درختان افتاده عملی شود، محل بحث است. هر بنگاه خصوصی یا دولتی با هر انگیزه و ایدهای که دنبال این باشد که برای سازمان جنگلها تعیین تکلیف کند که آیا درخت قطع کند یا نکند، مشکوک است و اینجا باید به وقوع فساد آگاه بود. ما در گذشته شرکتها و آدمهایی داشتیم که باندهایی داشتند و درون قدرت بسیار بانفوذ بودند، این افراد و شرکتها وارد کار چوب میشدند و مجوز بهرهبرداری از چوب جنگلها را در اختیار داشتند. این افراد و شرکتها به واسطه نفوذی که داشتند و عمدتاً از مقامات بودند، قوانین را دور میزدند و حتی از مجاری قانونی وارد میشدند و بهره خود را میبردند. اکنون نیز تنها سازمانی که به صورت فنی و دقیق و علمی میتواند در مورد طرحهای حفاظت یا برداشت درختان افتاده نظر دهد، سازمان منابع طبیعی است و البته سازمانی که توانایی نظارت دارد نیز سازمان حفاظت از محیط زیست است. هیچ ارگان و دستگاهی حتی مجلس و دیگر نهادهای حکومتی و دولتی صلاحیت ورود به این مسئله را ندارند.
برداشت اقتصادی از جنگل برداشت اقتصادی از جنگل در بسیاری از مواقع به مسئله حفاظت از جنگل کمک میکند. اما در ایران به دلیل فقدان نظارت کارآمد، پروژههای برداشت از منابع طبیعی با مشکلات زیادی روبهرو است. توصیه غالب کنشگران و متخصصان منابع طبیعی و محیط زیستی در ایران به دولت این است که مادامی که نمیتوانند قدرت کارشناسی و نظارتی خود را بهطور کامل بر حفاظت از جنگل اعمال کنند، از اجرای پروژههای برداشت خودداری کنند. جنگلهای ایران به دلیل غنای طبیعی و ارزشهای اکولوژیک و ویژگیهای تاریخی نیازمند شکل مناسبتری از حفاظت است. چرا که جنگلها در ایران دستکاشت نیست بلکه میراثی از گذشتههای بسیار دور است که باید کاملاً حفاظت شود. اما اگر بودجه و اعتبار مناسبی از محل این طرحها وارد سازمان شود، شاید بتوان با این بودجه نیروهای حفاظتی را تربیت و استفاده کرد و حفاظت را تامین کرد. در همه جای جهان جنگلبانی به صورتی است که با برنامهریزی بلندمدت کارآمدی خود را به دست میآورد. جنگلبانی اساساً پروژهای بلندمدت است؛ بنابراین باید پروژههای جنگلبانی بلندمدت باشد تا بتوان به آینده بقای جنگل امیدوار بود.
زندگی در جسم مرده روزنامه اطلاعات چندی پیش در گزارشی با عنوان «درختان مرده هم زندگیبخش هستند!» نوشت: بقایای درختان و گیاهان پوسیده که در کف جنگلها انباشته میشوند به حفظ تنوع زیستی اکوسیستم جنگلها کمک زیادی میکنند. تا 40 درصد کل تنوع جانوری جنگل به خردهچوبها و شاخ و برگ درختان و گیاهان پوسیده در کف جنگل بستگی دارد. گفته میشود که زندگی در یک درخت مرده بیش از یک درخت زنده جریان دارد. موجودات زندهای که درون چوب نرم و زنده پوست درختان و بقایای گیاهان را برای زندگی انتخاب میکنند، به فرآیند تجزیه و جذب جانوران شکارگر که تغذیهکننده از آنها هستند کمک میکنند و به این ترتیب زنجیره سوختوساز و چرخه زیستتوده به روند خود ادامه میدهد. هنگامیکه درختان مرده و شاخ و برگهای بزرگ در جنگلها به زمین میافتند یا در بستر رودخانهها و برکهها فرو میروند، زیستگاهی از پوسته چوبی و خس و خاشاک تشکیل میدهند. درخت مردهای هم که هنوز سقوط نکرده است بسیاری از عملکردهای این بقایای انباشتهشده در کف جنگل را دارد. از دهه 1970 به بعد سرپرستان حفاظت از جنگلها در سراسر جهان به این امر ترغیب شدهاند که بقایای درختان مرده را از برکهها خارج نکنند چراکه مواد مغذی موجود در خردهچوبها بازیافت شده و بدین ترتیب برای بسیاری از موجودات زنده غذا و زیستگاه فراهم میشود. این امر خود باعث خواهد شد تنوع زیستی ارتقا پیدا کند. حجم بقایای موجود مقیاسی برای ارزیابی و ترمیم جنگلهای معتدل برگریز است.
این بقایا همچنین برای برکهها و زمینهای مرطوب، بهویژه دلتاهایی که خردههای درختان پوسیده در آنها انباشته میشوند حائز اهمیت هستند. بقایای برگ و چوب در بستر جنگلها در اثر مرگ درختان، بیماری گیاهان و درختان، فعالیت حشرات و حوادث طبیعی مانند آتشسوزی، طوفان و سیل ایجاد میشوند. جنگلهای کهنسال با درختان مرده و بقایای چوبها و برگهایی که در بسترشان روی هم انباشته شدهاند، رشد پوشش گیاهی تازه را به دنبال دارند. در جنگلهای معتدل، چوب مرده تا 30 درصد از کل توده زیستی چوبی را تشکیل میدهد. بقایای چوبی و خس و خاشاک و تجزیه آنها عناصر مغذی از جمله کربن، نیتروژن، پتاسیم و فسفر را که برای زندگی موجودات زنده حیاتی هستند بازیافت میکنند. قارچها و باکتریها و حشرات بهطور مستقیم از چوب مرده تغذیه میکنند و با تبدیل مواد مغذی به اشکال دیگری از مواد ارگانیک که خود غذای موجودات زنده دیگر میشوند از خود مواد غذایی بهجا میگذارند.
احتمال افزایش قاچاق چوب رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در واکنش به مصوبه برداشت درختان افتاده گفت: اجازه برداشت درختان شکسته و افتاده میتواند باعث افزایش قاچاق و برداشتهای غیراصولی از جنگلهای هیرکانی شود.
شینا انصاری در دیدار با غلامرضا نوری، وزیر جهاد کشاورزی در مورد تجویز برداشت درختان شکسته افتاده در جنگلهای هیرکانی هشدار داد و گفت: این مسئله باعث ایجاد حساسیتهای جدی در میان کارشناسان و افکار عمومی شده است و این اجازه برداشت میتواند باعث افزایش قاچاق و برداشتهای غیراصولی از جنگلهای هیرکانی شود.
همچنین هادی کیادلیری، سرپرست معاونت آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست با ارائه توضیحاتی در مورد تاریخچه امکان برداشت درختهای شکسته افتاده گفت: «در سال 1392 بر اساس مصوبه هیات وزیران هرگونه امکان برداشت از جنگلها بر اساس طرحهای قدیم ممنوع شد و امکان برداشت، فقط بر اساس طرحهای جدید و مطابق با معیارهای پایداری در جنگلها امکانپذیر میشد. اما این مصوبه امکان برداشت درختان شکسته افتاده را فراهم میکرد که این مسئله نیز در آن زمان با اعتراض کارشناسان روبهرو شد، زیرا از نظر اکولوژیک بسیار حائز اهمیت هستند. در برنامه ششم توسعه نیز برداشت چوب و هرگونه بهرهبرداری چوب از جنگلها ممنوع شد و برداشت درختان شکسته و افتاده را صرفاً تا سال سوم برنامه توسعه ششم و سال 1399 مجاز دانسته است و پس از آن هرگونه دخالت در جنگل باید بر اساس طرح مدیریت پایدار انجام میگرفت.
طرح تنفس جنگلها اعلام شد و هرگونه دخالت در این زمینه را منوط به ارائه طرح کرد. برنامه هفتم نیز به همین منوال ادامه یافت و هرگونه بهرهبرداری چوبی از جنگل و برداشت درختان جنگلی را ممنوع کرد. تبصره یک ماده 36 برداشت درختان حاشیه جاده و شکسته و افتاده را با تایید رئیس سازمان منابع طبیعی مجاز دانسته که البته الزامی در برداشت وجود ندارد و صرفاً این کار را در صورت ضرورت فنی کارشناسی امکانپذیر کرده است. برداشت در حاشیه جادههای جنگلی که حدود و ثغور آن به هیچ وجه مشخص نیست و با توجه به اینکه حدود هشت هزار کیلومتر جاده جنگلی وجود دارد، از اینرو میتواند بسیار خطرناک باشد. همچنین از ابهامات دیگر، واژههایی مانند درختان خطرساز و افتاده است که بسیار بحثبرانگیز است. ضمن اینکه اینگونه برداشت به هیچ عنوان پشتوانه علمی ندارد و از جنبه اکولوژیک و اقتصادی نیز مورد بررسی قرار نگرفته است و تنها معبری برای ورود به زمینهای جنگلی و قاچاق و بهرهبرداری فراهم میکند.»
طلب 303 هزار مترمکعبی چوب از منابع طبیعی همزمان با انتشار رسانهای دستور «حسن وحید»، سرپرست سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری برای برداشت درختان افتاده و شکسته جنگل، یکی از پیمانکاران (شرکت صنایع چوب) برداشت چوب هم با انتشار عکسی از خود با یکی از مقامات سیاسی نوشت: «با مساعدت این مجمع، موانع برداشت چوبهای شکسته و افتاده در حال مرتفع شدن است.» او همچنین از طلب 303 هزار مترمکعبی چوب از منابع طبیعی و آبخیزداری خبر داد. اکنون پرسشهای بسیاری در مورد این مداخله مطرح شده است که چطور یک نهاد حتی غیردولتی توانایی تاثیرگذاری بر قوانین و سیاستهای یک سازمان حفاظتی را دارد؟
بیشتر بخوانید:اعداد نمایشی؛ بررسی کاشت اورژانسی یک میلیارد نهال در کشور!
سازمان صنایع چوب ظاهراً بابت طلب خود از سازمان جنگلها طرح برداشت درختان افتاده را پیش برده است. اگرچه معاون سازمان منابع طبیعی در گفتوگویی تاکید کرده است؛ «در سال 1396 که توقف بهرهبرداری چوب اعلام شد، این شرکتهای بهرهبرداری داشتند با منابع طبیعی کار میکردند، تعهداتی انجام میدادند و از سازمان طلبکار چوب بودند؛ طلبها مانده است. حالا این طلبها را تبدیل به ریال کرده و به خیلی از شرکتها پرداخت کردیم و به بسیاری از شرکتها هم پرداخت نشده است. برخی از این شرکتها نیز از سازمان شکایت کرده و آن را محکوم کردند.» نقی شعبانیان در واکنش به این پرسش که سازمان به لحاظ قانونی وظیفهای برای تامین چوب صنایع دارد یا نه، گفت: «این شرکتهای بهرهبردار تا سال 1396 با ما کار میکردند و در قبال دریافت چوب، تعهداتی مثل نهالکاری، احیا و غنیسازی جنگل، ساخت جاده و... را به عهده گرفته بودند. در سال 1396 قانون تعیین کرده بود دولت تا سه سال میتواند این چوبهای شکسته و افتاده در جنگل را بردارد و با این شرکتها تسویهحساب کند.
متاسفانه در آن زمان این کار انجام نگرفت و قرار شد سازمان رقم ریالی آن را پرداخت کند، پول هم نداشت که بدهد. البته در یکی، دو سال گذشته با بسیاری از این شرکتها تسویهحساب شد و فقط چند شرکت ماندهاند؛ برخی از شرکتها هم تسویهحساب ریالی را قبول نکردند و سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری در دادگاه محکوم به پرداخت چوب شد. در سال 1396 اشتباهاتی اتفاق افتاد؛ آن زمان قرار شد یک طرح جایگزین تحت عنوان مدیریت پایدار برای جنگلهای هیرکانی تهیه شود. از نظر من به عنوان یک کارشناس، نباید در سال 1396 اجازه توقف بهرهبرداری میدادند؛ ابتدا باید طرح مدیریت پایدار را تهیه و سپس آن را جایگزین طرح قبل میکردند.
همچنین در سال 1396 فقط باید بهرهبرداری از چوب جنگل متوقف میشد، اما ما آمدیم مدیریت جنگل را متوقف و همه شرکتها را تعطیل کردیم. با تعطیلی شرکتها، تعهدات مالی زیادی به دوش دولت و سازمان افتاد. من صد درصد مخالف این هستم که تمام درختان شکسته و افتاده را از جنگل برداشت کنیم. معتقدم گاهی ارزش یک درخت افتاده شاید صد برابر بیشتر از یک درخت سرپا باشد، چون آن درخت شکسته و افتاده یک اکوسیستم است، اما این به معنای آن نیست که هیچ درخت شکسته و افتادهای را برداشت نکنیم.»
اظهارات معاون سازمان جنگلها در گفتوگو با روزنامه ایران در حالی است که او مهرماه سال 1402 که بحث برداشت درختان افتاده آغاز شده بود، با تاکید بر اینکه سیاست کلی این سازمان، صدور مجوز برای برداشت درختان شکسته و افتاده از جنگلهای کشور نیست، گفته بود: «بند سوم ماده 43 «طرح تامین مالی و جهش تولید از طریق اصلاح قوانین و رفع موانع تولید رقابتپذیر» که اخیراً به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده، هنوز از سوی شورای نگهبان تایید نشده است و امیدواریم این مصوبه قبل از تبدیل شدن به قانون حتماً اصلاح شود.»
نقی شعبانیان، به ایلنا درباره آخرین برنامهریزیهای انجامشده برای برداشت درختان شکسته، افتاده، خشک و پوسیده جنگلهای هیرکانی، احتمال صدور مجوز بهرهبرداری از این درختان از سوی سازمان منابع طبیعی و نگرانیهای مطرحشده پیرامون احتمال باز شدن پای پیمانکاران چوبی به جنگلهای شمال در صورت صدور این مجوز، توضیح داد: در حال حاضر هرگونه بهرهبرداری از درختان سرپا در تمام عرصههای جنگلی کشور از جمله جنگلهای هیرکانی ممنوع است، اما درباره درختان شکسته و افتاده از گذشته، براساس قانون به سازمان منابع طبیعی اجازه داده شده است که مطابق اصول علمی و کارشناسی برای برداشت بخشی از این درختان برنامهریزی کند.»
منبع: اقتصاد نیوز
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/781521/