خواندن کتاب خاطرات بانو دباغ برای مردان واجبتر است!
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام خراسان - خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)» نوشته محسن کاظمی برای نخستین بار در سال 1381 از سوی انتشارات سوره مهر در 336 صفحه منتشر شد. این کتاب تا سال 1398 به چاپ هفدهم رسید و این نوبت از چاپ شمارگان 2هزار و500 نسخه را با خود به همراه داشت. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد.
مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد، چراکه مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چراکه مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد.» اینها بخشی از جملاتی بودند که امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران 11 دی 1367 (اولین روز سال 1989 میلادی) در نامهای به میخائیل گورباچف رهبر شوروی نوشته بودند. این نامه تاریخی امام خمینی (ره) از سوی هیئت منتخب ایشان مرکب از آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی معروف به خواهر دباغ، 13 دی 1367 در مسکو به گورباچف تحویل داده شد. در این جمع حضور یک عضو خانم آن هم در آن زمان خاص از تاریخ ایران بسیار خودنمایی میکرد و مورد توجه قرار گرفت.
زندگی یک بانوی مبارز
مرضیه حدیدچی در سال 1318 در شهر همدان متولد شد و در خانوادهای مذهبی و فرهنگی رشد و نمو کرد. تحصیلات خود را از مکتبخانه آغاز کرد و از معلومات پدرش در یادگیری قرآن و نهج البلاغه بهره فراوان برد.
وی سال 1333 با محمدحسن دباغ ازدواج کرد؛ ازدواجی که راه رسیدن او به مقصد را هموار کرد. در آغازین روزهای زندگی مشترک به تبعیت از همسرش به تهران مراجعت کرد. در تهران توانست تحصیلات علوم دینی خود را تا سطح (شرح لمعه) ادامه دهد و از محضر استادانی، چون مرحوم حاج آقا کمال مرتضوی، حاج شیخ علی خوانساری، شهید آیتالله محمدرضا سعیدی و شهید سید مجتبی صالحی خوانساری بهره برد.
خواهر دباغ در حالی به تحصیل علم و فعالیتهای سیاسی اقدام میکرد که مادر هشت فرزند بود. او فعالیتها و حرکتهای سیاسی خود را با پخش و توزیع اعلامیه در سالهای 41- 40 آغاز کرد و فعالیتش با ورود به تشکیلاتی که آیتالله شهید سعیدی آن را هدایت میکرد بیشتر شد به طوری که سال 1352 به دست ساواک دستگیر شد.
مرحومه مرضیه حدیدچی (دباغ) با وجودی که هشت فرزند (یک پسر و هفت دختر) داشت، زندگیاش وقف مبارزه با رژیم ستمشاهی شده بود و البته امور خانه و فرزندان را نیز به دقت پیگیری میکرد. او را از جمله بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران میدانند. مرحومه حدیدچی اولین و آخرین زنی بود که فرماندهی سپاه را برعهده داشت. وی همراه دخترش رضوانه، شدیدترین شکنجهها را تحمل کرد تا اینکه به سختی بیمار شد و در زمانی که امیدی به زنده ماندنش نبود، او را از زندان آزاد کردند، اما دخترش را نگه داشتند. پس از آزادی تحت عمل جراحی قرارگرفت و از مرگ نجات یافت، اما پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی شد.
دباغ در سال 1353 براى ادامه مبارزاتش به خارج از کشور رفت و تا پیروزى انقلاب اسلامى در هجرت به سر برد. وی پس از پیروزى انقلاب اسلامى به کشور بازگشت و در مصدر بسیارى از امور از جمله فرماندهى سپاه همدان، مسئول بسیج خواهران و سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شوراى اسلامى بود. سرانجام مرضیه حدیدچی پس از تحمل دورهای سخت از بیماری در تاریخ 27 آبان 1395 درگذشت.
خاطرات مرضیه حدیدچی
«خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)» نوشته محسن کاظمی برای نخستین بار در سال 1381 از سوی انتشارات سوره مهر در 336 صفحه منتشر شد. این کتاب تا سال 1398 به چاپ هفدهم رسید و این نوبت از چاپ شمارگان 2هزار و500 نسخه را با خود به همراه داشت. کتاب «خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)» پنج فصل به ترتیب با عناوین «سریان»، «هجرت»، «امواج»، «سیاحت شرق» و «پیوستها» دارد و هماکنون به چاپ بیستم رسیده است.
دانش و علم محسن کاظمی در زمینه تاریخ شفاهی باعث شد تا مخاطب با کتابی دقیق مواجه باشد که ضمن روایت خاطرات مرحومه مرضیه حدیدچی تصویر روشنی از شرایط مبارزان علیه رژیم مرتجع پهلوی نیز در آن وجود داشته باشد. مطالعه این کتاب تمامی تبلیغات طرفداران رژیم پهلوی در زمینه توجه به مسائل زنان و توجه به حقوق بشر در زندانها را نقش بر آب میکند. چگونه ممکن است رژیمی به حقوق بشر توجه داشته باشد، اما دختر نوجوان یک بانوی زندانی سیاسی را که هیچ نقشی هم در مبارزات مادرش نداشته، زندانی کند و برای شکستن مادرش او را تحت سختترین و وحشیانهترین شکنجهها قرار دهد؟
مرحومه حدیدچی در رابطه با دیدار با گورباچف در این کتاب میگوید: یک روز مرحوم حاج احمد آقا تماس گرفتند و فرمودند: «حضرت امام نامهاى براى آقاى گورباچف دارند. شما آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را براى آقاى گورباچف ببرید...» سپس فرمودند: «مأموریتى براى شما مشخص شده ممکن است که فردا یا روز بعد باشد...». وقتى به شوروى رسیدیم تعدادى به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دستهگلى هم آورده بود. طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتى هیئتى وارد کشورى مىشود گلى که براى استقبال آورده مىشود به رئیس هیئت مىدهند. وقتى بنده را با چادر و حجاب دیدند، دستپاچه شدند و گل را بهجاى اینکه به آقاى جوادى آملى بدهند به بنده تحویل دادند. در واقع وقتى با لباس روحانیت آقاى جوادى آملى و چادر بنده روبهرو شدند دچار این حالت شدند.
دباغ همچنین حاشیه دیدار هیئت اعزامی با رهبر شوروی را در کتاب «خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)» نوشته محسن کاظمی چنین نقل میکند: پس از ابلاغ پیام امام و موقع خداحافظی اجازه دادند خبرنگاران چند عکس و فیلم بگیرند. آقای گورباچف دوباره شروع به دست دادن با یک یک افراد کرد. وقتی در مقابل من ایستاد آقای جوادی آملی و دیگران همین طور داشتند مرا نگاه میکردند. شرایطی نبود که از حاج آقا بپرسم چهکار کنم. دیدم اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است، از این رو وقتی او دستش را دراز کرد من چادر را روی دستم انداختم و به او دست دادم. این برخورد و این نوع دستدادنم خیلی سخت و گران آمد. سعی کرد بهروی خود نیاورد و گفت: «من دستم را برای دستدادن دراز نکردم، بلکه دستم را بهسوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایههای خوبی هستیم. ما دست بیاسلحهمان را بهسوی شما دراز میکنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید که دست بدون سلاحشان را بهسوی ما دراز کنند!»، آقای جوادی آملی بهآرامی گفت: «ما نیز دوستدار صلح و خواستار آرامش هستیم.»
زنان و مردان این کتاب را بخوانند
مجتبی رحماندوست نویسنده، شاعر و فعال سیاسی و فرهنگی نیز 29 آبان 1401 در مراسم گرامیداشت سالروز درگذشت مرضیه حدیدچی (دباغ) درباره این کتاب میگوید: وقتی کتاب «خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)» به کوشش محسن کاظمی را مطالعه کردم به یک دانشجو توصیه کردم کتاب را بخواند. کتاب را گرفت و برد. بعد از چند روز آمد و کتاب را روی میز من گذاشت و گفت خواندم. شخصیت کتاب را میشناسید؟ من زنگ زدم به طاهره دباغ و گوشی را به جوان دانشجو دادم. برق از سرش پرید، گوشی را گرفت و بیرون رفت. مطالعه کتاب از سوی یک دانشجو نشان داد شناخت جزئیاتی از یک مبارز چقدر میتواند تأثیرگذار باشد که یک جوان را متحول کند.
او در این مراسم میافزاید: به جوانان توصیه میکنم این کتاب را مطالعه کنند. در این کتاب نویسنده کشف معدن جواهر کرده و نکات جالبی را درباره شخصیت مرضیه حدیدچی (دباغ) در آورده است. خواندن این کتاب بر زنان واجب است و برای مردان واجبتر. خود من وقتی کتاب را خواندم سر ذوق آمدم تا بیشتر بخوانم و مطالب بیشتری درباره بانو دباغ بدانم.
این نویسنده بیان میکند: با مطالعه کتاب از زندهیاد محمدحسن دباغ یاد کردم که همراهی او باعث شد طاهره دباغ بتواند در عرصه باشد و چنین کارهای شگفتی را انجام دهد و در عین حال خانواده گرم و سرزنده داشته باشد. به نظرم باید این کتاب را بهتر و بیشتر تبلیغ کرد تا با مطالعه آن فرهنگ اسلامی بیشتر به جامعه تزریق شود.
مقام معظم رهبری نیز در بیانات خود در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان که مهر 1402 برگزار شد در مورد مرحومه مرضیه دباغ میفرمایند:
«من اشاره کنم به نام بانوی مبارز و فعال، مرحومه خانم مرضیه دباغ. خب مسئله زن یکی از مسائل مهم دنیا است. در قضیه زن، ما در موضع دفاع نیستیم؛ بنده بارها گفتهام که ما در مقابل دنیای غرب در موضع تهاجمیم، نه در موضع دفاع. آنها هستند که باید جواب بدهند؛ آنها هستند که شرف زن را، عزّت زن را زمین زدند و سرکوب کردند برای اهوای خودشان. ما در این مورد مشکلی نداریم، اما خب در مقابل صفآرایی دشمن باید اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد. این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگر حقیقت گرایش زن در جامعه اسلامی باشد، نه فقط در جمهوری اسلامی ما، در نگاه اسلام، در منطق اسلام، در فرهنگ اسلام. حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعالیت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصه واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعالیتها حضور فعال داشتن. بنده اوایل انقلاب که آمدم همدان، خانم دباغ فرمانده سپاه همدان بود؛ مناطقی را که بنده رفتم، ایشان میآمد راهنمایی میکرد و بازدید میکردیم، یعنی یک زن میتواند فرمانده سپاه یک منطقه مردخیز باشد! همدان مرد کم نداشت، اما ارزش این زن اینجوری است. از فرماندهی سپاه همدان شروع کنید، تا بردن پیام برای گورباچف از طرف امام بزرگوار، یعنی خانم دباغ عضو هیئت سهنفرهای بود که پیام امام را از تهران میبرند برای گورباچف به مسکو. این طیف عظیم فعالیت را میبینید؟ در این سالهای آخر هم برای فلسطین و برای لبنان و برای مبارزات و ... مشغول فعالیت بود؛ پیر و ازکارافتاده شده بود، اما کار میکرد. این زن اسلامی است.
بنده همیشه روی کارهای هنری برای شهدا خیلی تکیه کردهام. ایشان علیالظاهر با مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لکن مثل شهدا میمانند. همین یک مورد میتواند مضمون و محتوای چندین کار هنری فعال باشد، یعنی تصویر زن در نظام اسلامی. تهمت «زنستیزی» دشمن به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی - که این تهمتی است که اینها از اول انقلاب با [وجود]این همه زنان برجستهای که در انقلاب ظهور کردند و قبل از انقلاب وجود نداشتند، میگفتند - همیشه وجود داشته؛ خب در مقابل این تهمت، یک نمونه از کار هنری بر محور زنان برجسته انقلابی در فعالیتهای انقلابی، مرحوم خانم دباغ است. اینکه از قول امام نقل شده که شهدا ذخیره انقلابند، معنایش این است، یعنی از زندگی شهید، از پیام شهید، میتوان همیشه مثل ذخیرهای برای حیات انقلاب، برای پیشرفت انقلاب، برای تعالی و عروج انقلاب و نظام اسلامی و کشور اسلامی استفاده کرد.»
منبع: جوان
انتهای پیام/
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/796840/