پیام خراسان
کتاب «آخرین فرصت»؛ قصه‌ عشق و ایثار مردی که شیفته نهج‌البلاغه بود
دوشنبه 9 مهر 1403 - 21:34:38
پیام خراسان - به گزارش گروه فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «آخرین فرصت» از انتشارات به‌نشر روایت قصه‌عشق و ایثار شهید علی کسایی معلم، مفسر و حافظ موضوعی نهج‌البلاغه و همسرش رفعت قافلان‌کوهی است. 
این اثر برای نخستین بار در سال 1401، با 328 صفحه و قطع رقعی به قلم سمیرا اکبری از سوی انتشارات به‌نشر روانه بازار کتاب شد به واسطه پرداختن به زندگی شهید علی کسایی با قلمی روان و جذاب تاکنون توانسته در هفت نوبت با شمارگان 7 هزار نسخه به چاپ رسد و از همه مهم‌تر در سال جاری در شمار 6 اثر تقریظ شده مقام معظم رهبری قرار گیرد و با 20 درصد تخفیف برای همیشه به مخاطبان و همراهان همیشگی انتشارات به نشر عرضه شود.
روایت زندگی شهید غدیری در کتاب «آخرین فرصت»
«آخرین فرصت» با روایت خواب عجیب دختر دوم خانواده قافلان‌کوهی به نام رفعت در شیراز آغاز می‌شود و با برگزاری مراسم خواستگاری این شهید و ازدواج این دو خواندنی‌تر می‌شود و در خلال کتاب نیز اتفاقات زندگی ساده و عاشقانه خانواده شهید کسایی درشهر شیراز روایت می‌شود.
شهید علی کسایی جوانمرد انقلابی و مربی آموزش‌های سیاسی و مذهبی که در 14 آذر 1334 مصادف با عید غدیر در شیراز به دنیا آمد، در سن 25 سالگی ازدواج کرد که خطبه عقدشان توسط امام خمینی (ره) جاری و مراسم ساده عروسی‌شان نیز در روز عید غدیر برگزار شد. این شهید که شهید غدیری معروف است از شاگردان شهید محراب سید عبدالحسین دستغیب بوده که توسط منافقین، مورد حمله و ترور سنگینی قرار گرفت؛ اما طبق آرزوی همیشگی‌اش، روزی او شهادت در روز عید غدیر می‌شود.
کتاب «آخرین فرصت»، ماحصل دوسال تلاش و 30 ساعت مصاحبه سمیرا اکبری نویسنده جوان شیرازی با خانم خانم قافلان‌کوهی همسر شهید است. نویسنده اثر این درباه گفته است:کتاب آخرین فرصت، مشق زیبایی بود که من توفیق نوشتنش را داشتم. قالب این اثر زندگینامه است. تمام مطالب بر اساس صحبت‌های راویان خاطرات نوشته شده و تخیل نویسنده نقشی در آن ندارد که صرفا جهت جذابیت و خلاقیت در سبک روایت، فضاسازی‌هایی صورت گرفته است. شهید کسایی در یکی از این نامه‌ها خطاب به مادرش می‌نویسد: «دعا کن فرزندت زیر سایه امام هشتم (ع) آدم شود و بتواند آدم تربیت کند». من پس از نگارش این کتاب و آشنایی با این شهید احساس کردم «آخرین فرصت» ادامه استجابت دعای شهید است. امیدوارم توشه این کتاب، اول برای خودم و بعد برای خوانندگان، آنچه شهید در دعا از مادرش می‌خواست، باشد.
دوگانه پرداختن به آثار حوزه دفاع مقدس و زندگی شهدا
مهندس مسعود فرزانه، مدیر انتشارات به نشر از کتاب «آخرین فرصت» به عنوان اثری خواندنی در حوزه دفاع مقدس یاد می‌کند و می‌گوید: این اثر در سال 1400 از سوی خانم سمیرا اکبری از نویسندگان مطرح حوزه دفاع مقدس به انتشارات به نشر سپرده شده بود. روایتی خاص، احساس برانگیر و چالشی داشت که بعد انجام ارزیابی تخصصی به این نتیجه رسیدیم که این روایت می‌تواند یک روایت مطرح، مستند و جذاب برای خوانندگان باشد و ارزش‌های دفاع مقدس، ابعاد عرفانی، معرفتی مبارزاتی، سیاسی و مجاهدت یک شهید را به درستی روایت کند. 
او با اشاره به اینکه در پرداختن به موضوع روایت زندگی شهدا ما با دو گانه مغفول ماندن و مسکوت ماندن و دیگر قهرمان سازی و کلیشه سازی مواجه هستیم، اظهار می‌کند: برای اینکه بتوانیم این دوگانه را در انتشار آثار حوزه ادبیات و داستان‌های دفاع مقدس برطرف کنیم نیازمند به قلم‌ها و نویسنده‌های جدید داریم. سمیرا اکبری در این اثر توانسته 30 ساعت مصاحبه را با قلمی جذاب بنویسد به نحوی که خواننده با شخصیت اثر همذات پندازی کند. شروع داستان با یک روایت شیرین و جذاب از سمت همسر شهید آغاز می‌شود. ایجاد تعلیق، نگارش روان و جذاب اثر در خواننده حس کنجکاوری را ایجاد می‌کند و سبب می‌شود خواننده یک نفس و مستمر کتاب را مطالعه کند. در تمام داستان نویسنده از خواننده جلوتر است و کتاب به این دلیل خوانده شود که داستان این اثر به مثابه یک رسانه حاوی پیام و رسالت است؛ اما فارغ از اینکه این مامورت را بر دوش می‌کشد به نحوی با مخاطب صحبت می‌کند که از نصیحت گویی به دور است، گویی روایت این اثر بخشی از وجود و حقیت زندگی ما است.
قرآن و نهج البلاغه همراه همیشگی شهید کسایی
خانم قافلان‌کوهی نیز در ابتدا در مورد خواستگاری و خوابی که دیده بود، می‌گوید: یک شب قبل از خواستگاری، در خواب دیدم که همراه با آقای کسایی با لباس‌های سفیدشان بر روی یک تخته‌سنگ نشسته‌ایم و آیه ربنا آتنا را با هم می‌خوانیم و این تخته سنگ بالا و بالاتر می‌رود و به بالای قبور بهشت زهرا می‌رسد. صبح که از خواب بیدار شدم، خوابم را برای مادرم تعریف کردم، ساعت 9 و نیم صبح زنگ خانه به صدا درآمد و آقای کسایی بود. مادرم تاکید کرد که به طبقه بالا نروم، اما گفتم استادم هست و با چادر سیاهم رفتم داخل و سلام دادم آقای کسایی از زیر عینکش من را دید و گفت حدس می‌زدید که من باشم که مادرم خواب دیشبم را برایش تعریف کرد».
خانم قافلان کوهی می‌گوید: پدرم مخالف ازدواج ما بود. من به پدرم گفتم که اگر اجازه ندهی با آقای کسایی ازدواج کنم دیگر هیچ وقت ازدواج نخواهم کرد و در نهایت پدرم راضی شد. خطبه عقد ما را امام خواند و بعد از آن که از بیت امام بیرون آمدیم، علی آقا گفت که، چون تولدم در روز غدیر بوده دوست دارم ازدواجم هم همزمان با عید غدیر باشد در روز عروسی مان نیز علی آقا روزه بود.
همسر شهید تعریف می‌کند در تمام این 37 سال که از زمان شهادت علی آقا می‌گذرد من فقط دو بار خواب او را دیده‌ام و ادامه می‌دهد: «یک روز از مدرسه آمدم و متوجه شدم که نان نداریم. رفتم نانوایی که نان بخرم، آقایی که جلوی من ایستاده بود گفت که نان تمام شده همانجا گفتم اگر علی آقا بود ...». بعد از این تجربه آقای کسایی را خواب دیدم که برایم نان آورده است و بدون آن که حرفی بزند، می‌رود. صبح با صدای زنگ در خانه از خواب بیدار شدم، دیدم سربازی از طرف تیمسار دادمیر برایم نان فرستاده است و این سرباز مکلف است که هر روز برای من نان بیاورد علت این کار را از تیمسار جویا شدم و او گفت که نانوایی زده‌ایم و این حداقل کاری است که می‌توانیم برای شما انجام بدهیم.
به گفته همسر شهید کسایی، تمام اتفاقات مهم زندگی خانواده کسایی در مرداد ماه افتاده است. مرداد 60، 61، 62 به ترتیب فرزندانشان روح‌الله، مریم و مرضیه به دنیا آمده‌اند. مرداد 65 نیز آخرین فرزندشان. مرداد ماه سال 66 همزمان با عید غدیر علی آقا به شهادت رسید. جالب است که تولد شهید کسایی و ازدواجشان نیز مصادف با عید غدیر بوده است. خانم قافلان‌کوهی در این برنامه اعلام می‌کند که طی هفت سال ازدوجشان هیچ عید غدیری در کنار هم نبودند؛ یا ترورش کرده بودند، یا زخمی بوده و یا تصادف کرده بود و او همیشه غرق و ذوب در قرآن و نهج‌البلاغه بود.
ازخودگذشتگی و غنیمت شمردن فرصت؛ میراث گرانبهای شهید کسایی برای خانواده‌اش
بنابر گفته‌های محمود کسایی، شهید علی کسایی بسیار وابسته خانواده بود و به فکر آنها بود. با وجود تمام مشغله‌ای که داشت سعی می‌کرد هر روز به دیدن مادرشان برود و اکثر نماز‌های مادرشان پشت سر شهید کسایی خوانده می‌شد. در سن پایین پدرشان را از دست داده بودند و امرارمعاش سختی داشتند و کمک‌هایی به مادر که رئیس جلسه قرآن بود، می‌شد. از نظر برادر شهید، تلاش، ایثار، ازخودگذشتگی و غنیمت شمردن فرصت، میراثی بود که برادرش برای چهار فرزند خود گذاشته است.
انتهای پیام/ 121

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/738768/کتاب-«آخرین-فرصت»؛-قصه‌-عشق-و-ایثار-مردی-که-شیفته-نهج‌البلاغه-بود
بستن   چاپ