پیام خراسان - کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» نوشته محمد قبادی یکی از آثار تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است که دهههای پیش از انقلاب و یکدهه پس از انقلاب را پوشش میدهد. بازه زمانی خاطرات صدر در اینکتاب از تولد در 12 مرداد 1330 در قم شروع شده و تا 1364 و خروج وی از وزارت امور خارجه را پوشش میدهد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
مهاجرت سیدرضا صدر پدر راوی کتاب از قم به تهران، باعث شد او دوسال آخر دبیرستان را در دبیرستان علوی تهران بخواند و سپس با شرکت در کنکور، وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شود. صدر درباره زندگی در قم و دوران کودکی خود میگوید، پدرش وضعیت اقتصادی مناسبی نداشته و وقتی به تهران مهاجرت کرد، اینوضعیت کمی بهتر شد. درآمد آیتالله صدر از حقالتالیف کتابهایش تامین میشد و وجوهات شرعی دریافت نمیکرد. محمد صدر میگوید نزدیک منزلشان در قم چندمغازه بودند که از آنها نسیه میگرفتهاند و پدرش در یکی از بازههای زمانی نسیهگرفتن، برای 11 ماه پولی نداشت حساب نانوانی را صاف کند.
سیدمحمدصدر درباره تمایل یا عدم تمایل برادرانش به روحانیشدن و طبلگی، اینجمله را در خاطراتش دارد که «ما تمایل نشان نمیدادیم روحانی شویم چون فقر خیلی وحشتناک بود.»
* آیتالله رضا صدر؛ شاگردی امام و کتاب «زن و آزادی»
یکی از اتفاقات مهم در زندگی آیتالله سیدرضا صدر که در حاشیه مهاجرتش به تهران رخ داد، تعطیلشدن تدریس فلسفهاش بود که در پی آن، امام خمینی (ره) به او پیام داد: «میترسم اگر شما تدریس فلسفه را کنار بگذارید اصلا این علم در حوزه علمیه قم از بین برود.» نکته جالب هم درباره رابطه علمی امام خمینی (ره) و آیتالله صدر این است که از نظر فقهی شاگرد امام خمینی شمرده نمیشود اما در فلسفه جز شاگردان طراز اول امام (ره) و رابطهشان بهتعبیر محمد صدر فراتر از استاد و شاگردی بوده است.
آیتالله صدر کتابی با عنوان «زن و آزادی» نوشت که باعث انتقاد حوزه علمیه از او شد. سیدمحمد صدر درباره اینکتاب در خاطراتش اینتوضیح را دارد که «میگفتند کتابی روشنفکرانه است و ایشان نباید چنینکتابی مینوشتند. پدر در اینکتاب وضعیت زن در دوره پهلوی را بررسی کرده است.»
«بینوایان» اثر ویکتور هوگو ازجمله آثاری است که آیتالله سیدرضا صدر مطالعه میکرده و جلال آل احمد هم از دوستان نزدیک او بوده است. آیتالله صدر اعتقاد داشت سینما، مثل کتاب است. هر دو میتوانند بد و مخرب باشند و میتوانند خوب و روشنگر هم باشند.
* وقتی نه فقط داروسازی که کل ایران دست صهیونیستها بود
یکی از خاطرات سیدمحمد صدر از تحصیل در دبیرستان علوی مربوط به آخرین جلسه درس در کلاس ششم طبیعی است که رضا روزبه از موسسان و بزرگان مدرسه مورد اشاره، با حضور سر کلاس درس، به شاگردانی چون صدر گفت: «توصیه میکنم همه شما در دانشگاه رشته داروسازی را انتخاب کنید. داروساز مسلمان و متدین کم داریم و از اینرو متاسفانه باید بگویم داروسازی کشور در دست یهودیهاست.»
صدر ضمن روایت اینخاطره، میگوید بهمرور زمان متوجه شده «نهتنها داروسازی کشور در دست صهیونیستهاست بلکه کل کشور در دستان آنها اسیر است.»صدر ضمن روایت اینخاطره، میگوید بهمرور زمان متوجه شده «نهتنها داروسازی کشور در دست صهیونیستهاست بلکه کل کشور در دستان آنها اسیر است.»
راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» میگوید سال 1349 همراه با دکتر فریدون سیامکنژاد و دکتر محمدعلی شاهرودی وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شد و نکته مهمی که از آنمقطع خاطراتش استخراج میشود، این است که «تعداد دانشجویان یهودی در دانشکده داروسازی بیشتر از دیگر دانشکدهها بود.»
فرزند آیتالله سیدرضا صدر از سال اول ورودش به دانشگاه، در مدرسهای در انتهای خیابان تهرانپارس شیمی تدریس میکرد و با اینکار، مخارج خود را تامین میکرد.
* دانشکده فنی پیشرو اعتراضات بود و دانشکده هنرهای زیبا بدترین جو را داشت
صدر میگوید در سالهای منتهی به انقلاب، دانشکده فنی دانشگاه تهران، در اعتصابات و اعتراضات پیشرو بود و دانشکده داروسازی هم یکی از اعضای کوچک اعتصابات محسوب میشد. جالب اینکه دانشجویان دانشکده حقوق و علوم سیاسی که در آن سیاست و حقوق تدریس میشد، هیچفعالیت سیاسی از خود نشان نداد و در اعتراضات حاضر نمیشدند.
اینراوی سالهای انقلاب میگوید از دانشکده حقوق علوم سیاسی، غیرسیاسیتر دانشکده هنرهای زیبا بود و جوّی غیردینی داشت و روابط و مسائل غیرشرعی بهصورت روشن و آشکار در آن رخ میداد. صدر میگوید دانشکده هنرهای زیبا از ایننظر بدترین فضا را بین دانشکدههای دیگر داشت.
* چادر سمبل روشنفکری و انقلابیگری بود
راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» درباره موضوع حجاب در جامعه و دانشگاههای پیش از انقلاب، فرازهایی در خاطرات خود دارد که بد نیست بهطور کامل نقل شوند. او میگوید:
اینپدیده اگرچه در سالهای نخست دهه 1350 از دانشگاه شروع شد اما در سالهای 1356 تا 57 بروز و ظهور اجتماعی یافت و ما نه تنها شاهد زنان و دختران باحجاب اسلامی در تظاهرات خیابانی بودیم، بلکه بیحجابها که همچنان بیحجاب هستند وقتی به انقلاب میپیوستند بدون اینکه حتی یک نفر در تظاهرات به آنها بگوید خانم چادر سرت کن! چادر به سر در تظاهرات شرکت میکردند، حتی بعد از پایان تظاهرات چادرشان را کنار میگذاشتند«بعد از تلاشهای دکتر شریعتی، دختر مسلمان با حجاب، لباسش مانتو، شلوار و روسری و در ظاهر بسیار شیک و در باطن با مطالعه بود. از نظر علمی و فکری پیشرفته و دارای قدرت تجزیه و تحلیل بود. در نتیجه در دانشگاه و پس از مدتی در جامعه با قدرت ورود پیدا میکرد و این یکی از نتایج آنتلاشها بود. اینپدیده اگرچه در سالهای نخست دهه 1350 از دانشگاه شروع شد اما در سالهای 1356 تا 57 بروز و ظهور اجتماعی یافت و ما نه تنها شاهد زنان و دختران باحجاب اسلامی در تظاهرات خیابانی بودیم، بلکه بیحجابها که همچنان بیحجاب هستند وقتی به انقلاب میپیوستند بدون اینکه حتی یک نفر در تظاهرات به آنها بگوید خانم چادر سرت کن! چادر به سر در تظاهرات شرکت میکردند، حتی بعد از پایان تظاهرات چادرشان را کنار میگذاشتند. و در اینمیان آنچه مهم است اینکه چادر (حجاب) در جامعه سمبل انقلاب شد و این در حالی است که اینسمبل روشنفکری و انقلابیگری پیشتر با حجاب اسلامی در دانشگاهها جا افتاده بود.» (صفحه 85)
* کوهنوردی؛ ورزشی ویژه انقلابیها
بسیاری از جوانان انقلابی، پیش از انقلاب به کوهنوردی میپرداختند. سیدمحمد صدر هم در خاطرات خود به ایننکته اشاره دارد که در آنزمان، کوهنوردی را بهعنوان ورزشی انقلابی میشناختند. تا پیش از سال 1354 هم بچهمسلمانها با هم کوه میرفتند اما تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین خلق و جدایی مسلمانان از مارکسیستها باعث بروز خلل در اینورزش انقلابی شد. به اینترتیب پس از اینتفکیک ایدئولوژی، گروههای کوهنوردی اسلامی در دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران شکل گرفتند.
* همکاری دانشجویان معاود با رژیم شاه
یکی از گروههای دانشجویی سالهای پیش از انقلاب، مربوط به دانشجویان معاود (ایرانیان مقیم عراق) بودند که توسط رژیم وقت عراق اخراج یا کوچانده شده بودند. صدر میگوید عجیب است که ایندانشجویان با وجود نگاهی که نسبت به رژیم عراق داشتند، نسبت به شاه گرایش نشان میدادند و به همیندلیل با فعالیتهای دانشجویان انقلابی همراهی نمیکردند و حتی مخالفت هم میکردند. گاهی نیز در عمل با فعالیتهای ضد پهلوی دانشجویان مقابله میکردند.
* توضیحی درباره گارد دانشگاه
یکی از سطور خاطرات سیدمحمد صدر به توضیحی درباره گارد دانشگاه در دوران پهلوی دوم اختصاص دارد. او میگوید نیروهای گارد دانشگاه با نگهبانهای دانشگاه فرق داشتند. ایننیروها مثل شهربانی لباس و تجهیزات داشتند که از اینقرار بودند: باطوم، کلاهکاسکت و سپر.
سیدرضا صدر؛ مراسم بزرگداشت آیت الله سید رضا صدر؛ آذر 1402
* جلسات خارج از دانشگاه؛ پای سخنرانیهای شریعتی و آقای خامنهای
جلسات دانشجویی خارج از دانشگاه یکی از موضوعات خاطرات پیش از انقلاب و دوران مبارزه سیدمحمد صدر است. او در اینبخش از خاطراتش به نماز جماعت آیتالله موسوی اردبیلی در مسجد حضرت امیر (ع) در خیابان کارگر شمالی اشاره میکند. آیتالله موسوی اردبیلی در دهههای پیش از انقلاب، هم کانون توحید و هم مدرسه مفید را پایهگذاری و تاسیس کرد.
سخنرانیهای دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد، از دیگر جلسات خارج دانشگاه هستند که صدر در آنها شرکت میکرد و دوهفته یکبار تشکیل میشدند. او میگوید بهطور مرتب در اینجلسات شرکت میکرد و یکبار ناچار شد برای شنیدن سخنرانی، در جلوترین جای ممکن نسبت به جایگاه سخنرانی شریعتی، روی زمین بنشیند. صدر معتقد است «پرورش افراد دانشگاهی مسلمان را باید از خدمات و بلکه بزرگترین خدمات شریعتی به انقلاب بدانیم.» او میگوید در زمانی که رژیم پهلوی مشغول سرکوب و قدرتنمایی بود، روحیه بچهمسلمانها بسیار ضعیف شده بود که شریعتی در برونرفت از آنفضا تاثیر زیادی داشت. دیگر عامل برونرفت از موضع ضعف مسلمانهای پیش از انقلاب، در بیان سیدمحمد صدر، برگزاری کلاسهای فلسفه آیتالله صدر است.
روزهای مورد اشاره صدر، زمانی است که همراه داشتن کتابی از آثار شریعتی جرم محسوب شده و مجازات 2 سال حبس را داشت. در همانروزها، همراه داشتن «نهجالبلاغه» هم برای بچهمسلمانها 2 سال زندان داشتمسجد جامع نارمک هم از دیگر مراکز مذهبی مبارزه علیه رژیم پهلوی بود که صدر از آنها خاطره دارد و میگوید «دکتر شریعتی سخنرانی معروف پس از شهادت را سال 1350 در مسجد جامع نارمک ایراد کرد. یکشب هم آقای خامنهای در سال 1351 در مسجد نارمک سخنرانی جامع و مفصلی انجام داد.»
روزهای مورد اشاره صدر، زمانی است که همراه داشتن کتابی از آثار شریعتی جرم محسوب شده و مجازات 2 سال حبس را داشت. در همانروزها، همراه داشتن «نهجالبلاغه» هم برای بچهمسلمانها 2 سال زندان داشت.
* راه مجاهدین خلق از ابتدا اشتباه بود
سازمان مجاهدین خلق یکی از موضوعات و کلیدواژههایی است که در بخش ابتدایی خاطرات سیدمحمد صدر بسامد زیادی دارند. او در برههای با اینسازمان ارتباط تشکیلاتی داشت اما بهدلیل دیدن رفتارهای ناشایست و انحرافات اعتقادی سران سازمان، از آن کناره گرفت. صدر معتقد است اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق هم که مسلمانهای واقعی بودند، «از ابتدا اشتباه کردند منتهی خیانت نکردند.» او برای اولینبار بهواسطه محمدحسین اکبری با سازمان ارتباط برقرار کرد.
سیدمحمد صدر بهمنماه 1351 دستگیر شد. پیش از آن، دو یا سهمرتبه به ساواک احضار شده و تعهد عدم فعالیت سیاسی داده بود. اما در نهایت زمستان 51 دستگیر و از زندان قزل قلعه به کمیته مشترک ضدخرابکاری منتقل شد. در کمیته مشترک هم مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت و 14 بهمن 1351 بدون برپایی دادگاه و محاکمه، از زندان کمیته مشترک آزاد شد. راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» خدمت سربازی خود را خردادماه 1355 آغاز و آذرماه 1356 تمام کرد. او پس از دوره اولیه آموزشی، به داروخانه ارتش که در حال حاضر به داروخانه 29 فروردین معروف است منتقل شد و دوره خدمت خود را آنجا سپری کرد. صدر در شهریور 1357 دوباره به ساواک احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت اما پس از چندروز آزاد شد.
یکی از بزنگاههای زندگی محمدصدر دوراهی رفتن یا نرفتن به خانه تیمی است که بهگفته خودش شکر خدا ایناتفاق نیافتاد. چون او اصرار داشت تا مسائل فکری و ایدئوژیکی خود را با سازمان مجاهدین خلق حل نکرده و پاسخ سوالاتش را نگیرد، وارد خانه تیمی نشود. نکته مهم این است که در آندوران ورود به خانه تیمی بهمعنای وارد شدن به چرخهای بود که پس از چندماه به مرگ و کشتهشدن میانجامید.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق ابتدا در دانشکده علوم دانشگاه تهران و سازمان چریکهای فدایی خلق در دانشکده فنی مستقر شدند. مجاهدین خلق کمی بعد، محل وزارت بازرگانی را بهعنوان ستاد خود در نظر گرفتند و بعد به یکساختمان دیگر منتقل شدند. صدر پیش از پیروزی انقلاب و رسیدن به آنمقطع، ارتباط تشکیلاتی خود با سازمان را قطع کرده بود.
نکته مهمی که درباره مساله ربودن امام موسی صدر توسط قذافی و روایت سیدمحمد صدر از آن وجود دارد، این است که راوی در صفحه 235 کتاب از لفظ «ربودن، زندانی و شکنجهکردن» درباره او استفاده و گذر کرده است. در فراز دیگری از همینکتاب نیز از لفظ «کشت» درباره سرنوشت نهایی امام موسی صدر استفاده کرده استآخرین نکته و حرف سیدمحمد صدر درباره مجاهدین خلق این است که از همانروز نخست انقلاب، دنبال مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران بودند و تصمیم به چنینکاری داشتند اما حدود دوسال طول کشید تا بهطور رسمی در 30 خرداد 1360 مبارزه مسلحانه خود را اعلام کنند.
* ساواک هم به انقلاب پیوست
سیدمحمد صدر در خاطراتش میگوید جایی گفته نشده که ساواک به انقلاب پیوست در حالیکه بخش ضدجاسوسی ساواک، پس از انقلاب همکاری کرد و تجربیاتش را در اختیار نظام اسلامی قرار داد. اینبخش از ساواک، غیر از بخش داخلی (امنیت داخلی) است که مسئول دستگیری، بازجویی و شکنجه مبارزان عصر پهلوی بود.
* فقدان امام موسی صدر برای خیلیها مهم نبود
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد، سیدمحمد صدر فرزند آیتالله سیدرضا صدر برادر امام موسی صدر است. بنابراین امام موسی صدر عموی اوست. نکته مهمی که درباره مساله ربودن امام موسی صدر توسط قذافی و روایت سیدمحمد صدر از آن وجود دارد، این است که راوی در صفحه 235 کتاب از لفظ «ربودن، زندانی و شکنجهکردن» درباره او استفاده و گذر کرده است. در فراز دیگری از همینکتاب نیز از لفظ «کشت» درباره سرنوشت نهایی امام موسی صدر استفاده کرده است.
امام موسی صدر بهعنوان یکی از مهرههای مهم انقلاب اسلامی و چهره مردمی عالمان شیعه، شهریورماه 1357 پیش از پیروزی انقلاب مفقود و ربوده شد. محمد صدر میگوید در بدنه دولت سرنوشت امام موسی صدر برای خیلیها مهم نبود و خیلیها میگفتند خیلی خوب شد که قذافی امام موسی را کشت. راوی کتاب «دیپلماسی و انقلاب» میگوید تنها دورهای که جمهوری اسلامی ایران بهصورت جدی تلاش کرد وضعیت امام موسی را مشخص کند، مربوط به دولت اصلاحات است که آنزمان در سمت معاون امور کشورهای عربی و آفریقایی وزارت خارجه خدمت میکرد. رهبر انقلاب هم اعلام کرد از اینماجرا حمایت جدی میکند و دولت تا هرجا که لازم است پیش رفته و هرچه مقدر است انجام دهد.
محمد صدر از کارشکنیهای لیبی در مسیر مذاکرات تعیین سرنوشت امام موسی گفته و روایت میکند سیفالاسلام پسر قذافی مطالبی را هم درباره واقعیت ماجرا بیان کرد. اما بعد از سهچهار ماه هرآنچه را اقرار کرده بود پس گرفت.
ادامه دارد ...
کد خبر 6276951
http://www.khorasan-online.ir/fa/News/756287/چادر؛-سمبل-انقلاب-و-روشنفکری-در-دانشگاه-عصر-پهلوی