پیام خراسان
چای؛ و گپی داغ و یلدایی با پرویز خان خرسند؛ مردی دردمند از خراسان درخانه‌ کوچک و ابری‌اش/ پرویز خرسند: «نه؛ در انت‌های شبیم!»
پنجشنبه 13 دي 1403 - 16:01:41
پیام خراسان - «شنیده بودم اگر گل زرد را به کسی هدیه کنی، یعنی تو را دوست ندارم. با خود می‌گفتم چرا؟ رنگ زرد که خیلی زیباست از قرمز هم قشنگ‌تر است. چرا باید رنگ دوستت ندارم باشد؟ نه! باید این رنگ دوستت دارم باشد...!»
وقتی وارد اتاقش می‌شوی، از همان لحظه ورود، تاریخ معاصر ایران را از همان دهه‌های سی و چهلِ سیاه و سفید حس می‌کنی و دهه‌های پنجاه و شصت که می‌خواهد کم کم رنگ بگیرد و دولت، ملتِ در کشاکش سنت و مدرنیته و سپس .
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
.. دهه‌های هفتاد و هشتاد و نودِ پررنگ و امروزِ نخستین دهه‌ی هزار و چهارصدِ رنگارنگ که حالا خسته و خلوت گزیده، در «انت‌های شب»، در حالی که سیگار را در زیرسیگاری بزرگ و مفصلش خاموش می‌کند، هم چنان امیدوار؛ و منتظر فلق است. این که شاید تا صراحتِ نور چیزی نمانده. «دیار خاموشان را نمی‌شناسم. اما آدم خاموش را چرا. بدبختی را نمی‌شناسم. اما آدم بدبخت را چرا. خوشبختی را نمی‌شناسم. اما آدم خوشبخت را چرا. پس اینجا اگر خاموشی است، گناه از من خاموش است؛ و اگر بدبختی می‌تواند جایی بماند و به فکر رفتن نیفتد، به خاطر این است که کسی خودش را تسلیم کرده است؛ و فاتح هیچ وقت سرزمین فتح شده را ترک نمی‌کند. چرا که واگذاشتن سرزمین گشوده شده، یعنی دست شستن از فتح و فرود آمدن از مقام فاتح؛ و هیچ غالبی به این سادگی جایش را با مغلوب عوض نمی‌کند.»

پیام خراسان

ساعات صمیمی دیدار پرویز خرسند، از یادگاران حوزه‌ی فرهنگ معاصر ایران که هشتمین دهه‌ی زندگی اش را با دوگانه‌ای از انقلابی گری و غیر انقلابی سپری کرده و می‌کند در روز سه شنبه، 27 آذرماه چه دل چسب و شیرین بود!

پیام خراسان

همراه با علی سرهنگی - شاعر؛ گرافیست؛ منتقد و روزنامه نگار حوزه‌ی فرهنگ و هنر که بیش از چهل سال، فعالیت روزنامه نگاری و ادبی دارد؛ با سردبیری ده بیست نشریه کاغذی و در این سال‌ها هم با نشریه «فرهنگ نو» اش در عالم مجاز، صریح‌تر از عالم واقع، نگاهش را بازتاب می‌دهد - روز موعود، باسبدی از گل‌های پاییزی وجعبه شکلات کاکائویی به دیدار پرویز خرسند به منزلش رفتیم.

پیام خراسان

دیداری چهارساعته با یار همدل و هم بند علی شریعتی که دهه هاست احساس خوبی از وضع موجود ندارد و بافاصله ایستاده و تماشاگر فرجام خدعه‌ای است که بر او و استادش و به کلیت جامعه‌ی ایران رفته است. این که «قرار نبود این گونه شود!» هابیلش گویا هم چنان مغلوبه‌ی قابیل است؛ و گویا پس از عبور از مرحله‌ی یکِ «او و یگانه و دیوار» که سطوری از آن را دربالا خواندید، به مرحله‌ی سخت دوی خسته شان رسیده اند و به نوعی، به «انقلاب باختگی»!
دیداری که آیتم‌های متنوعی داشت، هم گپ بود، هم سکوت. هم تماشا بود، هم شعر و هم موسیقی. ملاقات‌های تلفنی‌ی دو دوست مشترک هم، گرمای دیدار را مضاعف می‌کرد.

پیام خراسان

اتاقی که با موسیقی خواهد ماند تا تو بیایی ... و آیینه چشم هایت را منتشر خواهد کرد در یک سپیده دم سرد تا جهان ترانه‌ای شود کوچک و گریزنده فرامرز شانه هایت تکیه گاه ابدی من... اینک منم با عطر خاموش موهایت این پرنده‌های تشنه‌ی قدیمی و شب تو را ادامه می‌دهد با انبوه ستارگانش ...
سرهنگی ضمن دکلمه اشعارش از بهره مندی اش از چشمه‌ی مهر و ادب و اخلاق می‌گفت و از برخی چهره‌های ادب و فرهنگ کشور که از جام محبت شان می‌نوشید و خود نیز، بسان استادانش، خوگرفته به همان مهر، جاری در زمانه است و عاشقانه می‌زید. سرهنگی خاطره‌ی سروش هفتگی، پس از شیفت از «تماشا»‌ی دوره‌ی گذشته را مرور و زنده کرد و برای استاد خرسند، لبخند بود و سکوت...

پیام خراسان

بهروز بهزادی (مدیرمسئول و سردبیر روزنامه اعتماد) یار دیرین استاد خرسند که شوق دیدارش، در آن ساعت حضورمان، تلفنی پس از سال‌ها یکدیگر را یافتند و شوق مکالمه شان شوق آور بود. در طی آن چهار ساعتِ دلنشین که به نظرم دو ساعته آمد، مهندس حسن محمدیان (مدیرمسئول سایت دیدارنیوز) هم تلفنی با وی صحبت کرد و امیدوار بود که استاد بپذیرد روزی را که همکاران این پایگاه خبری، تحلیلی به منزلش بروند و او از دیروز تا امروزِ جامعه‌ی ایران و فراز و فرود ایرانیان در طی 45 سال گذشته بگوید و از فردای در پیش رو. این که بالاخره، آیا آفتاب زندگی بر جامعه‌ی خسته و فسرده‌ی ایران خواهد تابید یا نه.
استاد، در پایان مکالمه تلفنی و خداحافظی از محمدیان، نومیدانه به ما گفت، آخر چه بگویم! بحث شب یلدای در پیش رو شد. اما دیدیم جناب پرویز خرسند، انگار نگاه شان به یلدای در پیش رو نیست. شبش طولانی‌تر به نظر آمد. پرسیدم: استاد، الان در آستانه‌ی این شبیم؟!

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/799306/چای؛-و-گپی-داغ-و-یلدایی-با-پرویز-خان-خرسند؛-مردی-دردمند-از-خراسان-درخانه‌-کوچک-و-ابری‌اش--پرویز-خرسند--«نه؛-در-انت‌های-شبیم!»
بستن   چاپ