هناسه؛ روایتی از زندگی و استقامتی زنی از حلبچه
شنبه 13 بهمن 1403 - 13:16:55
|
|
پیام خراسان - رمان «هناسه» درباره زنی است که در یک روز عادی پای گاز ایستاده و به فکر کاشتن هزاران بذر سبزی در زمین خانهاش است و ناگهان با مفهوم خطر و فرار درگیر میشود. امتداد _ گروه فرهنگ و ادب: رمان «هناسه» نوشته راضیه بهرامی یکی از آثار جدید ادبیات دفاع مقدس است که چندی است توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این رمان درباره زندگی خانوادهای از اهالی حلبچه است که سال 1353 بهخاطر فشارهای رژیم بعث عراق ناچار به مهاجرت به ایران میشود و پدر خانواده بهعنوان محیطبان مشغول به کار میشود. داستان اینرمان در حلبچه، کوهستانهای کردستان، شکارگاه پرور سمنان و شهر سمنان جریان دارد. نویسنده اینکتاب گفته «هناسه» اولینجلد از یکسهگانه است و بنا دارد مجلدات بعدی را از زاویه نگاه بارام همسر هناسه (شخصیت اصلی جلد اول) و بفرین جاری هناسه بنویسد. کتاب مورد نظر، رمان تاثیرات جنگ بر بنیان خانواده، تبعات دوری، دلهره و دلتنگی آدمها را شرح میدهد و سعی دارد تلاش و استواری یک زن را برای حفظ خانوادهاش نشان دهد. آزاده یاراحمدی پژوهشگر در یادداشتی که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته، به معرفی کتاب «هناسه» پرداخته است. مشروح اینیادداشت را در ادامه میخوانیم؛ مهاجرت به معنای امروزی آن دلایل گوناگون و پیچیدهای دارد؛ گاهی تحقق رویاهای فرد است و گاهی نیز بر خلاف آن چه در ذهن میرویاند نبود امکانات کافی برای زندگی، شغل و تحصیل، اوضاع سیاسی – اجتماعی و فرهنگی کشور مبدأ و برخی نمونههای دیگر است که انگیزهی بسیار زیادی در فرد ایجاد میکند که برای زندگی آرمانی خود تلاش کند. اعم مهاجرتها از کشورهای توسعهنیافته و تحت استعمار به کشورهای توسعهیافته صورت میگیرد و گاهی نیز مهاجرت به مرزهای کشور مبدأ است برای خارجشدن از آن جا و پناهبردن به کشورهای همسایه. مهاجر با کولهباری از رؤیا برای مدتی نامعلوم به جامعهی دیگری قدم میگذارد که نه مهمان است و نه مسافر؛ با جامعهای روبهروست که از جهات بسیاری با جامعهی مبدأ متفاوت است. از مهمترین تفاوتها زبان و فرهنگ است که گاه ایجاد مشکل میکند. داستان واقعی با نگاهی به زندگی یک خانواده عراقی و ظلم رژیم بعث عراق به کردنشینان و اهالی حلبچه است که در 53 سال بر اثر حمله رژیم بعث به ایران مهاجرت کردند و پدر بهعنوان محیطبان در ایران مشغول بهکار میشود. داستان کتاب در حلبچه، کوهستانهای کردستان، شکارگاه پرور سمنان و شهر سمنان رخ میدهد. این کتاب تلاش و استواری یک زن را برای حفظ خانوادهاش نشان دهد. نویسنده در ابتدا میگوید بیشتر این داستان واقعی است و ما به استقبال یک کتاب نیمه داستانی میرویم، اما بهرامی در یک مصاحبه اذعان کرد کتاب هناسه نیز از شخصیتهای واقعی تشکیل شده و بعضی از شخصیتها نیز تخیلی هستند. یعنی این کتاب در کل بر اساس واقعیت نیست، بخشی از آن واقعی و بخشی دیگر از تخیل من نویسنده است که در این کتاب از آن استفاده کردم. در اینجا مشخص نیست ما با ادبیات تخیلی روبرو هستیم یا نیمه داستانی. شاید یکی از دلایل بلاتکلیفی نویسنده و مخاطب عدم تعریف درست و شفاف از این دو گونه ادبی است. البته بیش از ادبیات تخیلی ادبیات نیمه داستانی. فارغ از این بلاتکلیفی فرمی به لحاظ محتوا، هناسه _شخصیت اصلی داستان_ در این کتاب نماینده تمام کردهای عراق است. زنی که در یک روز عادی در شهر دوستداشتنیاش، حلبچه، پای گاز ایستاده و به فکر کاشتن هزاران بذر سبزی و آفتابگردان در زمین خانهاش است، ناگهان با مفهوم خطر و فرار کردن درگیر میشود. در گیر نمیشود بلکه باید آن را تجربه کند. خانه و زندگی و همه آرزوهایت را برداری و از دشمنی که قصد خانه و خاک و جانت را کرده فرار کنی. این یعنی بر هم خوردن تعادل زندگی و از دست رفتن خود زندگی. زنان در جنگ دچار اضطرابهایی متفاوت از مردان میشوند. در شرایطی که دشمن وارد خاک کشور شده و مردم خاصه زنان در یک ترس ناشی از تهدید جان و مال و ناموس در حال ترک تعلق از زندگی ریشه کرده در شهر و زادگاه خود هستند هناسه اضطرابی متفاوت از بقیه را تجربه نمیکند. او هم مانند خیل عظیمی از این زنان مجبور به ترک همیشگی منزل و وطنش میشود نمیشود از این اثر یادی کرد و از عوامل شخصیتساز زن قصه سخن به میان نیاورد. به بیان دیگر همه آنچه که موجب شده تا زنان در دهه شصت و در فراز و نشیب جنگ پوست بیندازند و سبکی دیگر از زندگی را تجربه کند. مروری بر ابعاد شخصیتی بازنمایی شده شخصیت هناسه به شکل خاص نشان میدهد که میتوان شخصیت را به سه گانه بینش، گرایش و کنش تقسیم کرد. در نگاهی کلی، بینش همان اعتقادات ریشهای و نهادینه فرد است که چارچوب اصلی شخصیت را شکل میدهد. به عبارتی، بینش، درونیترین سطح شخصیت یک انسان به حساب میآید و کنش بیرونیترین سطح شخصیتی انسان، یعنی رفتار و اعمالی است که از او ظهور و بروز میکند. اینمیان، احساسات و حالات روحی فرد نیز، که با عنوان گرایش نامیده میشود، نقشی بسیار مهم دارد و لایهای میانی بین بینش و کنش قرار میگیرد. برای شناخت و تبیین شخصیت بررسی بینش، گرایش و کنش شرط لازم است، ولی کافی نیست، زیرا عامل زمینهای دیگری نیز وجود دارد که بر بینش، گرایش و کنش به طور مستقیم یا غیرمستقیم اثر میگذارد که به آن عوامل شخصیتساز گفته میشود. اما با نگاهی مبسوطتر درخواهیم یافت شخصیت یک انسان فقط در بینش، گرایش و کنش او خلاصه نمیشود و در این میان عواملی نقش دارند که میتوانند بر شکلگیری شخصیت تأثیرگذار باشند. عوامل تأثیرگذار بر شخصیت در دنیای پیرامونی و محدوده زیست و نهاد رشد یافته فرد ریشه دارد. در همه کتابهایی که به زندگی زنان در جنگ پرداخته شده راویان به عواملی فراتر از بینش، گرایش و کنش اشاره میکنند. از همینرو، این عوامل با عنوان عوامل شخصیتساز در هفت گروه دستهبندی و به شکل جداگانه میتوانند بررسی شوند. عواملی مانند نوع هنجار خانوادگی، قواعد خانواده و رویکرد پدر و مادر در مواجه با رفتار فرزندان، عاملی تأثیرگذار بر شکل گیری شخصیت فرزندان است؛ مثلاً در کتابی از خاطرات این زنان پدر و برادر راوی رویکرد سیاسی منطبق با اصول و قواعد مبارزاتی امامخمینی دارند و با فعالیت سیاسی راوی مخالفتی ندارند. این مسئله در زمان جنگ نیز کاملاً هویدا میشود و راوی مدت طولانی دور از خانواده به فعالیت دفاعی و امدادی میپردازد. زنان در جنگ دچار اضطرابهایی متفاوت از مردان میشوند. برخی از است اضطرابها ناشی از خطراتی است که مرتبط با جنسیت آنهاست. در جنگها، خشونت مبتنی بر جنسیت همواره در طول تاریخ رخ داده است. مسئله خشونت در جنگ، در مناطق مختلفی از جهان رخ داده است در جنگهای متعدد در جهان بسیاری از زنان به خاطر ترس از تجربه خشونتهای جنسی از دست نیروهای دشمن گریختهاند. در شرایطی که دشمن وارد خاک کشور شده و مردم خاصه زنان در یک ترس ناشی از تهدید جان و مال و ناموس در حال ترک تعلق از زندگی ریشه کرده در شهر و زادگاه خود هستند هناسه اضطرابی متفاوت از بقیه را تجربه نمیکند. او هم مانند خیل عظیمی از این زنان مجبور به ترک همیشگی منزل و وطنش میشود. گرایشهای راوی که همان بررسی و بازنمایی احساسات و حالا درونی هناسه است به طور حتم، برای بازنمایی شخصیت او بسیار حیاتی و لازم است. در این کتاب نویسنده برای به دست آمدن بیشترین مضمون متکی بر واقعیت پیش رفته است. برای همین هم در پی نشان دادن یک ابرقهرمان برنیامده است. او تلاش میکند منطقی و مسلط بر احساسات باشد، اما با پریشانی از وضعیت جنگی و حتی با وحشت از اسارت و تجاوز دست و پنجه نرم میکند. همه این موارد نشان میدهد شخصیت بازنمایی شده خصوصیات انسانی و عادی دارد و نه یک ابر انسان. از سوی دیگر نویسنده یک زندگی کاملاً معمولی از حیث وجود آدمهای سیاه و سفید تصویر کرده است، آدمهایی که خوب و بدشان را به مرور زمان و با کنشها و واکنشها خواهی شناخت.
http://www.khorasan-online.ir/fa/News/818766/هناسه؛-روایتی-از-زندگی-و-استقامتی-زنی-از-حلبچه
|