پیام خراسان
کتاب رود گولیت (12): هنر دفاع کردن
سه شنبه 19 فروردين 1404 - 00:36:20
پیام خراسان - در این قسمت از کتاب گولیت، به رویارویی خاطره‌انگیز بارسلونا و چلسی در مرحله نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپای فصل 12-2011 می‌رسیم.
قسمت یازدهم کتاب رود گولیت، اختصاص داشت به سبک مبتنی بر ضد حمله لسترسیتی در فصل 16-2015 و همچنین او برای ما از ناکامی تیکی تاکا در فوتبال آلمان گفت. این شما و این ادامه ماجرا: 
هنر دفاع کردن روبرتو دی متئو، به‌عنوان مربی چلسی، به‌خوبی آگاه بود که تیمش مناسب ارائه یک سبک تهاجمی نیست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
علاوه بر این، تیمش راحت کار نمی‌کرد. بازیکنانش فاقد خلاقیت و کلاس لازم برای بازی در نیمه زمین حریف بودند و در عقب زمین، سرعت کافی برای پوشش دادن چهل متر فاصله بین مدافعان و دروازه‌بان را نداشتند. بنابراین دی متئو با وفاداری به ریشه‌های ایتالیایی‌ خود، دفاع کردن را به یک هنر تبدیل کرد. چلسی در لیگ برتر سرگردان بود؛ اما در لیگ قهرمانان، باشگاه ایستادگی کرد، به‌سختی از سد ناپولی گذشت و دو بار بنفیکا را شکست داد. حمله کردن در نیمه‌نهایی مقابل بارسلونا، حتی با وجود برگزاری بازی در استمفوردبریج، خودکشی بود؛ بنابراین چلسی در اطراف محوطه جریمه خود سنگر گرفت. بازیکنان تا حد توان‌شان تلاش کردند و در دیدار برگشت در نوکمپ نیز همین کار را تکرار کردند. در نهایت، نتیجه‌ای گرفتند که مردم را متحیر کرد: چگونه ممکن بود؟ چون حتی فرناندو تورس، که اصلاً فرم جالبی نداشت، توانست نامش را در جدول گلزنان ثبت کند. برای یک مربی، این دستاوردی در سطح جهانی بود.
صعود چلسی به فینال لیگ قهرمانان اروپا با کسب تساوی 2-2 مقابل بارسلونا در نیوکمپ (24 آوریل 2012) / ویدیو
متأسفانه، اکثر مردم _ به‌جز هواداران چلسی _ نمی‌توانند دستاورد شگفت‌انگیز این باشگاه و دی متئو را تشخیص دهند. دقیق‌تر بگویم: نمی‌خواهند آن را ببینند. چرا؟ چون برای تماشاگر بی‌طرف، این منظره زیبایی نیست. صد البته، بازی‌ها در آن مرحله از لیگ قهرمانان را بیشتر تماشاگران بی‌طرف می‌بینند، تا هواداران متعصب.
با این حال، مهم‌ترین ملاحظه در سطح اول ورزش این است که هر چه برای بردن لازم است را انجام دهید؛ به‌ویژه اگر حریف‌تان قوی‌تر باشد. چلسی هرگز نمی‌توانست صرفاً بر اساس توانایی‌های تهاجمی تیمش مقابل بارسلونا پیروز شود. با اتخاذ کردن رویکردی خاص برای آن بازی، شانس چلسی برای بردن بسیار بیشتر بود. دی متئو تاکتیک‌های بی‌نقصی طراحی کرده بود و به همین دلیل توانست برنده شود. شاید عملکرد تیمش زیبا نبود، اما ارائه چنین عملکردی غیرممکن بود. دی متئو شایسته تقدیر زیادی برای تنها قهرمانی چلسی در لیگ قهرمانان اروپاست. او پاشنه آشیل بارسلونا را پیدا کرد، روی آن دست گذاشت، اسپانیایی‌ها را غافلگیر کرد و موفق به حذف آن‌ها شد. یک اقدام شگفت‌انگیز.
به هر حال، چلسی تیمی فوق‌العاده با بازیکنانی بالاتر از حد متوسط بود؛ وگرنه هر تاکتیکی هم که به کار می‌برد، هرگز نمی‌توانست بارسلونا را شکست دهد. در نهایت، این بازیکنان هستند که تعیین می‌کنند ایده‌های شما قابل اجرا باشند یا نه. نبوغ دی متئو در این بود که توانست تعادل کاملی بین توانایی‌های بازیکنانش و نیازهای کلی تیم پیدا کند.
دفاع ساده‌لوحانه گاهی از سادگی باشگاه‌های هلندی، چه در سطح ملی و چه بین‌المللی، عصبانی می‌شوم. آن‌ها اصرار دارند برای هر موقعیت راه‌حلی زیبا پیدا کنند و هنگام طراحی حملات، ریسک‌های غیرضروری می‌کنند. مثلاً دروازه‌بان‌ها در حالی به مدافعان پاس می‌دهند که بازیکن حریف، آن‌ها را تحت فشار گذاشته است. در بازی‌های بین‌المللی، این کار به‌سادگی انجام نمی‌شود. چرا فکر می‌کنید مهاجمان به مدافعان فشار می‌آرند؟ چون دریبل‌زن هستند؟ این باعث می‌شود آدم تعجب کند: چه خبر است؟ اصلاً چه کار می‌کنند؟
چند کلیپ از مانوئل نویر یا پیتر اشمایکل، که شاید کامل‌ترین دروازه‌بان پنجاه سال اخیر باشد، ببینید. او هرگز به مدافعی که تحت فشار بود، پاس نمی‌داد. در عوض، توپ را به سمت مهاجمان شوت می‌کرد.
اغلب می‌بینیم تیم‌ها سعی می‌کنند به‌ویژه مقابل بارسلونا، برای هر موقعیت راه‌حلی زیبا پیدا کنند. هیچ باشگاهی نمی‌تواند فقط با مهارت‌های فوتبالی با بارسا مقابله کند. باید جنگنده باشید، موقعیت‌های تک‌به‌تک ایجاد کنید، آن‌ها را آزار دهید، تکل بزنید و از تاکتیک‌های فشرده استفاده کنید. آن‌وقت حداقل شانس دارید. تکیه بر مهارت خالص یعنی تسلیم شدن، چون اگر مهارت فردی بازیکنان‌تان به اندازه کافی بالا بود، برای بارسلونا بازی می‌کردند، نه برای شما.
اتلتیکو مادرید، و در سال 2015 سلتاویگو و اسپانیول هم، وقتی با بارسلونا بازی می‌کنند، هرگز جلوی دروازه خودشان پاس نمی‌دهند. سلاح‌ آن‌ها سختکوشی، رویارویی، ارعاب و استراتژی مداوم از لبه محوطه جریمه است.
سلتا ریسک کرد و مهاجمانش را برای تحت فشار قرار دادن مدافعان بارسلونا، جلو فرستاد. بدین ترتیب به آن‌ها وقت ندادند که توپ را به هافبک‌ها برسانند و خطوط پاس را پوشاندند. این تاکتیک، آسیب‌پذیری جرارد پیکه را آشکار کرد و ناتوانی‌اش در بازی‌سازی را نشان داد.
می‌توان با چنین برنامه‌ای وارد بازی شد، اما حفظ آن برای نود دقیقه داستان دیگری است. باید گل بزنید. عقب افتادن، بارسلونا را مجبور می‌کند تهاجمی‌تر بازی کند، ریسک کند و فضای بیشتری در عقب زمین ایجاد کند. اگر بتوانید این شرایط را به دست آورید، حتی آن‌ها هم شکست‌پذیرند.
سلتاویگو برد، اسپانیول مساوی کرد و اتلتیکو مادرید در خانه با اختلافی اندک باخت.
من درباره تیم‌هایی صحبت می‌کنم که به اندازه رئال مادرید، یوونتوس، بایرن مونیخ و پاری سن ژرمن قوی نیستند. چلسی در نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان 2012 رویکرد متفاوتی داشت. انگلیسی‌ها عقب زمین را قفل کردند و منتظر از راه رسیدن یکی-دو فرصت ماندند. برای بخش اول این استراتژی، به کمی شانس نیاز دارید. خب، چلسی یک فرشته آبی بزرگ روی تیر دروازه‌اش داشت. شما به قاتلانی نیاز دارید که تفاوت را ایجاد کنند. در نیوکمپ با گل‌های رامیرس و تورس، دقیقاً همین اتفاق افتاد.
به‌طور سنتی، بارسلونا بازیکنان زیادی ندارد که فیزیکی باشند و از درگیری‌های تن به تن لذت ببرند. خاویر ماسکرانو واقعاً تنها بازیکن با این خصوصیات است و پیش از او هم کارلس پویول بود.
وین رونی در تله کارلس پویول و خاویر ماسکرانو آن‌ها هدف‌شان این است که چه با توپ و چه بدون توپ، حریف را تحت فشار مداوم قرار دهند: با ایجاد حرکات ترکیبی علیه طرف مقابل وقتی در نیمه خودشان مالکیت دارند و با تعقیب حریف در نیمه آن‌ها وقتی توپ را از دست می‌دهند.
هیچ‌کدام از این استراتژی‌ها رویکردی فیزیکی نمی‌طلبد. اما به کسی در تیم نیاز دارید که بتواند ضربه جدی به طرف مقابل بزند. کارلس پویول قبلاً این کار را می‌توانست بکند. جرارد پیکه از آن نوع بازیکن نیست. او مدافعی تر و تمیز است که کار اصلی‌اش جبران کمبود قد در ترکیب بارسلونا، روی ضربات ایستگاهی مثل کرنرها و ضربات آزاد است.
تطبیق با حریف تیم‌های بزرگ می‌توانند در فازهای مختلفی بازی کنند و تاکتیک‌هایشان را در طول بازی تغییر دهند. وقتی روی کین کاپیتان منچستریونایتدِ سر الکس فرگوسن بود، هیچ تیمی در جهان نمی‌توانست از آن‌ها جلو بزند. آن‌ها حریفان‌شان را با این ایده فریب می‌دادند که شاید فرصتی برای کسب نتیجه وجود دارد؛ شاید یونایتد آنقدر‌ها هم بهتر از ما نیست. این به تیم‌هایی همچون چلسی و نیوکاسل اعتماد به نفس می‌داد که باز بازی کنند و سپس این یونایتد بود که مثل آوار، روی سرشان خراب می‌شد. این اتفاق نه یک‌بار، بلکه هر بار و هر جا که یونایتد اراده می‌کرد، اتفاق می‌افتاد. آن‌ها اغلب با چینش 2-4-4 بازی می‌کردند ولی بعضا از 2-1-3-4 یا 3-3-4 نیز استفاده می‌شد. تاکتیک آن‌ها بر اساس سبک بازی حریف، تنظیم می‌شد تا از نقاط ضعف‌شان بهره ببرند و از هر فرصتی، استفاده حداکثری کنند. حرکتی بسیار هوشمندانه.
آیندهوون هم بین سال‌های 2002 تا 2006، رویکرد مشابهی داشت. در روزگار حضور گاس هیدینک روی نیمکت تیم، هر گاه فرصتی ایجاد می‌شد، هئورلیو گومز (دروازه‌بان تیم)، الکس، فیلیپ کوکو و مارک فن بومل از آن بهره می‌بردند. به ویژه در ورزشگاه آمستردام آرنا مقابل آژاکس؛ جایی که آن‌ها به مدت 4 سال شکست ناپذیر بودند. 
آژاکس همیشه در زمینش، شرایط را برای دیکته کردن بازی خود و به دست گرفتن ابتکار عمل، مهیا می‌دید. این بخشی از هویت آن باشگاه است. نگرش آیندهوون این‌طور بود که: بسیار خب، اجازه می‌دهیم توپ دست آن‌ها باشد و تیم حاکم بر زمین باشند. در واقعیت اما، این آیندهوون بود که کنترل کار را در دست داشت. آن‌ها بدون دادن فرصتی برای خلق موقعیت، توپ را در اختیار آژاکس می‌گذاشتند. 
آژاکس به محض از دست دادن توپ، در مقابل ضد حملات حریف آسیب‌پذیر بود. رویکرد آیندهوون بسیار زیرکانه بود. ابتدا رود فن نیستلروی در خط حمله تیم حضور داشت و سپس نوبت ماتیا کژمن رسید (او همچنین برای چلسی بازی کرد). آن‌ها همیشه فرصتی پیدا می‌کردند تا آژاکس را ناامید کنند. آمستردامی‌ها به جای سازگاری با وضعیت، همیشه به اصول خود پایبند می‌ماندند. در واقع اگر آژاکس کنترل کار را به آیندهوون می‌سپرد، آن‌ها نمی‌دانستند که چه باید انجام دهند. اما این اتفاق هرگز نیافتاد، چون آن‌ها اصول خود را کنار نمی‌‌گذاشتند. به باور من، این یک ناکارآمدی جدی بود.
از سوی دیگر، آن باشگاه مهاجمانی همچون مارکو فن باستن، پاتریک کلایورت و زلاتان ابراهیموویچ در اختیار داشت که می‌توانستند فوتبال نابی را ارائه کنند. سبک تهاجمی آژاکس، همچنین مهاجمانی چون ویم کیفت و جان بوسمن را پرورش داد که ماشین‌های گلزنی توانایی بودند که می‌توانستند در نبردهای هوایی هم قوی ظاهر شوند. 
آژاکس از کناره‌ها با ارسال توپ از جناح چپ یا راست حمله می‌کرد. امروزه تعداد کمی از تیم‌ها به این شیوه بازی می‌کنند. این روش به یک هدزن قهار در خط حمله نیاز دارد که به‌طور خودکار هنگام ارسال توپ، به سمت نزدیک‌ترین تیر دروازه حرکت کند. مهاجمانی مانند کیفت و بوسمن این روزها کمیاب‌اند؛ آن‌ها دیگر در سیستم‌ها جا نمی‌گیرند و با تاکتیک‌هایی مثل استفاده از وینگر چپ‌پا در جناح راست و وینگر راست‌پا در جناح چپ، کنار گذاشته شده‌اند. این بازیکنان هرگز توپ را ارسال نمی‌کنند، بلکه به دنبال پاسکاری‌های سریع هستند. این نیازمند کیفیت‌های متفاوتی از مهاجمی است که در مرکز خط حمله حضور دارد. سنجش موفقیت یک مهاجم صرفاً بر اساس تعداد گل‌های زده همیشه عادلانه نیست، زیرا نقش او اغلب خدمت‌رسانی به وینگرها و هافبک‌های تهاجمی است.
با این حال، حتی در بالاترین سطح، توانایی تطبیق با حریفان شانس شما را افزایش می‌دهد. در آژاکس به این رویکرد چندان توجهی ندارند. آیندهوون این هنر را به‌خوبی آموخته بود و اغلب از این تاکتیک استفاده می‌کرد. جای تعجب نیست که این باشگاه در سال 2005 به نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان رسید.
ویدیو؛ صعود میلان به فینال لیگ قهرمانان اروپا در شب شکست 3-1 مقابل آیندهوون (2005/5/4)
آیندهوون در سال 2016 به همان سبکی بازی می‌کند که در زمان گاس هیدینک بازی می‌کرد. آن‌ها به طرف مقابل حس امنیت کاذب می‌دهند؛ این حس که فضایی برای بازی کردن وجود دارد و حتی ممکن است نتیجه بگیرند و سپس غافلگیرش می‌کنند. تفاوت اینجاست که آیندهوونِ امروزی، مهارت‌های فردی کمتری دارد و نمی‌تواند دفاع را به‌طور کامل نفوذناپذیر کند. تیمی که فیلیپ کوکو هدایتش می‌کند، گل‌های زیادی دریافت می‌کند.
البته بازی کردن با این سبک مبتنی بر صبر، برای تیم‌های تهاجمی مثل بارسلونا و آژاکس دشوار است. شکستن این الگوی ریشه‌دار، این باور عمومی پذیرفته‌شده در سطح بین‌المللی، در ذات بازیکنانی که همیشه می‌خواهند حمله کنند، جایی ندارد. از سوی دیگر، این به بلوغ تاکتیکی خاصی هم مربوط است. جالب می‌بود ببینیم آیا بارسلونا می‌توانست این کار را بکند. اما در واقعیت، حتی نمی‌خواهم بارسا این را امتحان کند. شاید آژاکس هم چنین نکند؛ گرچه آژاکس بدون توانایی تطبیق، کیفیت لازم برای رقابت در سطح بین‌المللی را ندارد.
ما در میلان، آنقدر در چینش 2-4-4 به تبحر رسیده بودیم که می‌توانستیم همه را شکست دهیم. خوشبختانه می‌توانستیم در سیستم خودمان به الگوهای بازی متفاوتی تغییر سبک دهیم. در واقع مجبور بودیم، چون فشار آوردن به حریف هنگام در اختیار داشتن مالکیت توپ، در آن زمان سخت‌تر از امروز بود؛ چرا که قانون قدیمی به دروازه‌بان اجازه می‌داد پاس به عقب را با دست بگیرد. تعقیب کورکورانه توپ بی‌فایده بود؛ در عرض چند ثانیه، دروازه‌بان آن را در دستانش داشت. پس ما ترفندهای تاکتیکی توسعه دادیم تا حریفان را به خطوط کناری بکشانیم و آنجا آن‌ها را تحت فشار بگذاریم. این هم نیازمند تطبیق بود.
داغ‌ترین‌ها ????????????????????????
بدترین مصدومیت‌های تاریخ فوتبال هواداران تراکتور، صفحه مشهور 433 را به وجد آوردند سوارز: اوایل در بارسلونا، انگار یک الاغ بودم کنار مسی و نیمار! زوایای جدید جادوگری در فوتبال ایران گل تماشایی لیونل مسی به تورنتو

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/845021/کتاب-رود-گولیت-(12)--هنر-دفاع-کردن
بستن   چاپ