«فرار از زندان داعش» به روایت اسیر مدافع حرم
دوشنبه 1 ارديبهشت 1404 - 08:55:23
|
|
پیام خراسان - به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، کتاب «فرار از زندان داعش» خاطرات «سید علی جعفری» از اسارت تا رهایی از زندان داعش است که مصاحبه و تنظیم آن توسط «زهرا بختیاری» انجام و توسط انتشارات «یا زهرا (سلام الله علیها)» منتشر شده است. در مقدمه این کتاب آمده است: «آنچه در این کتاب خواهید خواند، روایتی است از یک مدافع حرم افغانستانی که چند ماه اسیر تکفیریها در سوریه بود و در این مدت وحشتناکترین ساعات را گذراند. پس از آنکه بنا شد این مصاحبه بهصورت کتاب نیز منتشر شود، یک جلسه دیگر با راوی مصاحبه کردم و متن شامل اضافاتی شد.» «فرار از زندان داعش» خاطرات یکی از مدافعان حرم لشکر فاطمیون را به تصویر میکشد که زمانی که جریان تعرض تکفیریها به حرم حضرت زینب (علیهاالسلام) را شنید، به سوریه رفت و پس از پنج بار اعزام، اسیر تکفیریهای داعش شد. این کتاب در مواردی هم اختلافات «جبههالنصره» و «داعش» را به تصویر میکشد و حتی این اطلاعات را به مخاطب میدهد که این تکفیریها ایرانیان را کافر میدانند! نکته دیگری که از کلمات این کتاب میتوان متوجه آن شد، این است که «سید علی جعفری» (که خود را به نام «عماد» به داعشیان معرفی کرد) پس از آنکه خبر تعرض تکفیریها به حرم حضرت زینب (علیهاالسلام) را شنید، عزم خود را جزم کرد که برای دفاع از حرم عازم سوریه شود، اما وقتی با شرایط سوریه روبهرو شد، وسوسههای شیطان در دلش آغاز شد؛ مانند هر انسان دیگری که ممکن است در این موقعیت قرار بگیرد و دودل شود، اما تفاوتی که در اینجا احساس میشد، آن بود که از حضرت زینب (سلام الله علیها) کمک خواست تا بتواند ثابتقدم ادامه دهد تا بتواند از حرم دفاع کند. پس از بیان خاطرات مجاهدتهای این رزمنده مدافع حرم، بخش دیگر کتاب که شاید دردناکترین قسمت آن باشد، خاطرات اسارت این مدافع حرم است که چگونه با او در زندان رفتار شد، کرامت انسانی او زیر سؤال رفت، مورد آزارهای جسمی و روحی قرار گرفت، به اعتقادات او توهین شد و در ادامه او را مجبور کردند که جلوی دوربین حرفهایی را بزند که نه تنها واقعیت نداشتند؛ که میتوانستند موجب اختلاف میان شیعه و سنی شوند. «... فردا شب مقداری غذا آوردند، یک پرچم سیاه داعش را به دیوار زدند، یک میز گذاشتند و 15 نفر با دوربین آمدند داخل. مترجم گفت: چیزهایی را که به تو میگویم، برای آنها تکرار کن. بگو من از ایران برای حمله آمدم. آمدهام سُنیها را بکشم، بهخاطر امام حسین (علیهالسلام) آمدم. از طرف آیتالله شیرازی و رضایی آمدم...» بخشی از متن کتاب: «سختیهای کار دودلم میکرد. وقتی که به ما تمرین میدادند، بعد از نماز صبح دیگر نمیگذاشتند بخوابیم و باید تمرین میکردیم. یک ساعت و نیم میدویدیم، کلاغپر میرفتیم و کلی تکنیکهایی که با اسلحه باید انجام میدادیم. از این تمرینها بسیار خسته میشدم؛ بهخصوص که پیش از آن تصادفی که کرده بودم که در بدنم پلاتین بود. در اینجور وقتها میگفتم: ول کن بابا! جنگ چیه؟ برمیگردم خانه، اما باز پیش خودم میگفتم بعدها دستم خالی است و زمانی که همه مقابل حضرت زینب (علیهاالسلام) سربلند هستند، من چیزی ندارم...» انتهای پیام/ 118
http://www.khorasan-online.ir/fa/News/854442/«فرار-از-زندان-داعش»-به-روایت-اسیر-مدافع-حرم
|