پیام خراسان - به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «مرگ» نوشته جفری اسکار نویسنده و فیلسوف انگلیسی، با وجود آنکه توسط فردی نوشته شده که به زندگی پس از مرگ باور ندارد یا میتوان گفت هنوز نتوانسته با کمک عقل و استدلال، حیات پس از مرگ را اثبات کند، اثری است که معنای زندگی را به مخاطب اثبات میکند تا به بیهودگی و بطالت نگذرد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
در قسمت اول بررسی اینکتاب، دو مفهوم مهم موردنظر نویسنده «مرگ» را مرور کردیم؛ اینکه حادثه مرگ به زندگی انسان معنا میدهد و نامیرایی و زندگی جاودانه انسان باعث پوچی و دلزدگی است. پس خوب است که زندگی پایان دارد و انسان در انتهایش میمیرد.
قسمت اول این نقد و بررسی در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
«اتفاقی که به زندگی معنا میدهد حتی اگر بعدش را قبول نداشته باشی/زندگی جاودان باعث احساس پوچی میشود»
در ادامه قسمت دوم و پایانی مرور و بررسی مطالب اینکتاب را میخوانیم؛
بزدلها چندبار میمیرند دلیرمرد یکبار!
یکی از تذکرات اخلاقی نویسنده «مرگ» برای مواجهه با اینپدیده، مساله بردباری است. او میگوید شخصی که بهخاطر ابتلا به سرطان در حال مرگ است و تا روز آخر زندگیاش به کار و تلاش ادامه میدهد، نمونه خوبی از بردباری است. بردباری هم فضیلت افراد با اراده و فعال؛ و آمیزهای از تسلیم دربرابر چیزی است که نمیتوان تغییرش داد و عزم راسخ برای بهرهبرداری حداکثری از شرایط. در اینجا که مشخص است زور فیلسوف ما به مرگ نمیرسد، میگوید از ناخوشایندبودن مرگ نمیتوان گریخت. پس شاید بدیهی به نظر آید که باید با بردباری با آن روبرو شد. اینتوضیح را هم اضافه میکند که هدف بردباری، شکستدادن مرگ نیست. بلکه حفظ شان ما در مقام کنشگر حاکم بر سرنوشت خودمان است. در همینزمینه هم نقلقولی از تراژدی «ژولیوس سزار» آورده که میگوید «بزدلها پیش از مرگشان، چندینبار میمیرند اما دلیرمرد فقط یکبار مرگ را میچشد.»
آخرینجمله نویسنده «مرگ» درباره بحث میرایی و نامیرایی، این است که اگر میرایی علت اندوه آدمها باشد، منشا اصلی جایگاه ویژه ما در مقام موجود اخلاقی هم هست.
مرگ را نادیده نگیر جستوجویش کن!
میشل دو مونتنی فیلسوف فرانسوی عصر رنسانس عقیده داشت، جستوجوی مرگ در همهجا راهبرد بهتری نسبت به نادیدهگرفتن آن است. به اینترتیب مرگ دیگر نمیتواند انسان را حیرتزده کند. جفری اسکار با اشاره به اینتفکر مونتنی میگوید با اینرویکرد اگر پیوسته به مرگ فکر کنیم، باید کمتر هولناک به نظر بیاید. اینفکر هم که هرلحظه ممکن است از راه برسد، میتواند انگیزهای باشد که مطمئن شویم کار امروزمان به فردا نمیافتد.
دلداریدادنی از جنس اپیکور
کتاب «مرگ» فصلی با عنوان «شر مرگ» دارد که در آن، دیدگاه اپیکور فیلسوف تجربهگرا و لذتگرای یونانی تشریح میشود. اپیکور معتقد است شر پدیده مرگ، چون انسان مرده بهعنوان فاعل و موجود زنده دیگر وجود ندارد، امری موهوم است. یعنی مرگ نمیتواند پس از مردن، شری به ما برساند. در تشریح همیننظریه است که جفری اسکار به توصیف یکدیدگاه درباره مرگ میپردازد و میگوید اگر مردگان را موجودات سایهمانندی بدانیم که از زندگی بیرون رانده شدهاند؛ مثل مهمانان ناخواندهای هستند که از یکمهمانی بیرون انداخته شدهاند. اگر فرض اولیه کتاب هم که پس از مرگ دیگر وجود نداریم درست باشد، روح فرد درگذشته وجود نخواهد داشت که برایش دل بسوزانیم.

جفری اسکار نویسنده کتاب در یک تجمع اعتراضی اجتماعی
بیدلیلبودن ترس از مرگ در نگاه لوکرتیوس
لوکرتیوس فیلسوف رومی معتقد بود باید ترس از مرگ را کنار گذاشت چون همانطور که بابت زمان پیش از تولد و به وجود آمدنمان نگران نبودهایم، نگرانی برای دوران ناموجود بودن پس از مرگمان هم معنی ندارد. استیون هدرینگتن هم گفته انسانها کنشگرانی هستند که از نابودی همینجنبه از وجودشان یعنی کنشگری وحشت دارند.
خوبی مراسم کفن و دفن
جفری اسکار میگوید یکی از راههای نشاندادن محبت و احترام به مردگان، شرکت در مراسم تدفین و عزاداری آنهاست. از دید اینفیلسوف، جسد فرد را نمیتوان و نباید بهدلایل بهداشتی و زیباییشناختی، نزدیک زندهها نگه داشت اما مراسم کفن و دفن، چیزی فراتر از مراسمی برای از بینبردن ضایعات است. اسکار معتقد است اینگونه برنامهها را میتوان مناسک گذار دانست که عبور شخص درگذشته از حالتی به حالت دیگر را نشان میدهند. چنینبرنامههایی برای بازماندهها هم در حکم مناسک گذار هستند و به آنها کمک میکنند از نظر عاطفی، روحی و عملی به زندگانی بدون فرد درگذشته عادت کنند. در اینزمینه بد نیست مخاطبان ایننوشتار، کتاب «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی» نوشته جیمز ویلیام وُردن را مطالعه کنند که سال 1399 با ترجمه محمد قاعد توسط نشر نو منتشر شد.
دلداری نهایی نویسنده؛ هرچه بودی و نبودی شاهکار طبیعت بودی!
پایانبندی کتاب «مرگ» دربرگیرنده مطالبی هستند که همانمفاهیم ابتدای کتاب را منتقل میکنند. جفری اسکار در سطور پایانی کتابش میگوید اگر کسی بتواند در پایان مانند فرانک سیناترا بگوید (آواز بخواند) «به روش خودم انجامش دادم»، موفقیت قابل توجهی به دست آورده است. نویسنده «مرگ» میگوید مرگ هر انسان، پایان داستان او و آغاز فصل جدیدی در داستان زندگی دیگران است. حتی اگر مرور احوال خویشتن در لحظه مرگ، اینواقعیت را برای شخص مشخص کند که زندگیاش کاملا متوسط و معمولی بوده، باز هم میتواند با اینفکر به خودش تسلا بدهد که بهقول رونالد دورکین فیلسوف آمریکایی، شاهکار طبیعت بوده است.
http://www.khorasan-online.ir/fa/News/854690/بزدلها-چندبار-میمیرند،-دلیرمرد-یکبار!-خوبی-مراسم-کفن-و-دفن