پیام خراسان
قصه دختری که ناجی مشهد شد | فاطمه توسی مانع از تعرض مغولان به حرم مطهر رضوی شد
سه شنبه 9 ارديبهشت 1404 - 10:58:34
پیام خراسان - هجوم مغولان، طوفانی سهمگین بود که همه‌چیز را زیرورو و ایرانیان را خاکسترنشین کرد. تحلیلی که هاشم رجب‌زاده در کتاب ارزشمند «آیین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل‌ا... همدانی» از آمار و ارقام اقتصادی دوره قبل و بعد از هجمه مغول ارائه می‌کند، سخت تکان‌دهنده است.
ایرانیان هنوز هم از زیر بار آن حمله بنیان‌کن، قد راست نکرده‌اند و این ادعا، ابدا گزاف و زیاده‌گویی نیست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
از آن احتشام پایدار و ریشه‌دار، هیچ بر زمین نماند. چه شهر‌ها و روستا‌ها که به تاریخ پیوست و چه مرغزار‌های سرسبز و بوستان‌های پرگُل که طعمه هدم و خشک‌سالی شد. گزارش‌های تاریخی از قتل‌عام میلیون‌ها نفر در سرزمین‌های شرقی ایران، به‌ویژه خراسان بزرگ خبر می‌دهند. مشهور است که، چون مردی از اهالی بخارا، به خراسان غربی پناه آورده بود، از وی درباره رفتار و اقدام مغولان پرسیدند و او گفت: «آمدند، کندند، سوختند، کشتند، بردند و رفتند.»
عطاملک جوینی در «جهان‌گشا» که آن را در ایام سیطره ایلخانان به رشته تحریر درآورده و طبعا، جانب احتیاط را در نقل روایات رعایت کرده است، به طعنه و کنایه حکایت این کشتار وحشیانه را نقل می‌کند و درباره آنچه مغولان با خراسان آباد و پرجمعیت کردند، می‌نویسد: «فى‌الجمله تولى [پسر چنگیز]در دو‌سه ماه، شهر‌ها را با چندین رباع که هر قصبه از آن شهرى است و از تموّج خلایق هریک از آن بحرى مسلّم کرد و اطراف و اکناف، چون کف دستى گردانید و گردن‌کشان را که سرافرازى مى‌کردند، در دست حوادث پاى‌مال گردانید و آخر همه هرات بود؛ چون آن را نیز به‌اخوات آن ملحق کرد.»
در آن محشر کبری، مشهد و نواحی اطراف آن نیز از تعرض مصون نماندند. نوغان، آن شهر بزرگ و آباد، چنان غارت و ویران شد که فی‌الجمله طی یک قرن بعد، به‌صورت قصبه‌ای در اطراف مشهد درآمد و «حافظ ابرو (درگذشته 831 ق)» در کتاب جغرافیای خود از آن به‌عنوان مزرعه یا روستایی کوچک یاد کرده است.
تابران نیز در ایلغار مغول زیر‌و‌رو شد و مختصر توانی که برایش باقی مانده بود، کمتر از یک قرن بعد، در هجوم تیمورلنگ به فنا رفت و زادگاه باشکوه فردوسی بزرگ هم طعم تلخ هدم و هلاکت را چشید؛ با‌این‌حال، مشهد از تعرض کلی مصون ماند؛ از‌آن‌رو که شهرکی مذهبی بود و مغولان در برخورد با چنین مکان‌هایی، همواره با احتیاط رفتار می‌کردند.
به جز گزارش ابن‌اثیر در «الکامل فی‌التاریخ» که خبر از ویرانی حرم‌رضوی داده است، بقیه شواهد، از کاشی‌های سنجری حرم امام‌رضا (ع) گرفته تا اشعار فضل‌ا... روزبهان خُنجی در «مهمان‌نامه بخارا»، حکایت از بقای ابنیه این مکان مقدس و رو آوردن بقایای مردم شهر‌ها و قصبات اطراف به آن دارد، اما ساده‌انگارانه است اگر بقای این ایمنی را صرفا ساخته ذهنیت مغولان بدانیم. صفحات تاریخ این دوره، با وجود تاریکی دهشت‌زا، گاه راوی حضور افرادی شاخص هستند که در بزنگاه سقوط و نابودی، چهره نشان دادند و خلقی را از هلاک رهاندند و بی‌تردید فاطمه طوسی یا فاطمه خراسانی یکی از این افراد است.
نکته: اطلاعات این گزارش برای نخستین‌بار است که منتشر می‌شود.
آغازنامه فاطمه طوسی اطلاعات ما درباره فاطمه چندان گسترده نیست. می‌دانیم که او در دربار مادرِ خان بزرگ مغول، در مغولستان، حضور داشت و از آنجا برای حفظ مشهد و خراسان از هجمه مغولان، اقداماتی را سازمان‌دهی کرد. عطاملک جوینی در متن «جهان‌گشا»، فرازی را به فاطمه طوسی اختصاص داده و بیشتر اطلاعات ما درباره وی، برگرفته از این اثر سترگ است.
طبق روایت جوینی، زادگاه فاطمه مشهدالرضا (ع) بود و در همین مکان به اسارت مغولان درمی‌آید؛ «به‌وقت استخلاص موضعى که مشهد مقدس على‌الرضا -علیه افضل الصلاه و التحیه- در آنجاست او را به أسیرى بیرون آوردند» و، چون مشهد در آن زمان یکی از بخش‌های بلوک توس محسوب می‌شد، فاطمه نیز به «طوسی» شهرت یافت.
گزارش جوینی نشان می‌دهد که هر‌چند ابنیه حرم‌رضوی در آن هجمه به‌کلی ویران نگردید و از حیز انتفاع ساقط نشد، مهاجمان تعدادی از مردم و به‌ویژه زنان را به اسیری گرفتند و به مسقط‌الرأس خود در «قراقورم» در مرکز مغولستان، فرستادند که فاطمه یکی از آنها بود. شواهدی هم در دست است که فاطمه طوسی را یکی از سادات ساکن مشهد معرفی می‌کند.
البته این مسئله، ادعایی بود که خودِ وی بدان باور داشت: «بزرگان اطراف به حمایت او توسل مى‌نمودند؛ خاصه بزرگان خراسان و جمعى از سادات مشهد مقدس به نزدیک او رفتند که در زعم او آن بود که سلاله سادات کبارست. (جهان‌گشای جوینی)»
از وجنات و شرح حال مختصر فاطمه طوسی پیداست که پرورش‌یافته خانواده‌ای اصیل بوده است.
او بعد از انتقال به مغولستان توانست به‌عنوان زنی زیرک و دانا، به دربار «تورکیناخاتون»، همسر «اوکتای قاآن» (امپراتور مغول و فرزند چنگیز) راه یابد و با بیان خود، آن بانوی بانفوذ را جذب کند. این ویژگی را نمی‌توان جز به توانایی علمی و تربیت خانوادگی اصیل ترجمه کرد. علی‌اکبرمشیر سلیمی در جلد دوم کتاب «زنان سخنور» فاطمه طوسی (به قول وی خراسانی) را زنی خوش‌بیان و صاحب‌قریحه شعر معرفی و دو رباعی را به نقل از منابع دوره مغول به وی منسوب می‌کند:
آراسته باغ و عندلیبان سرمست
یاران همه از نشاط گُل باده مست
اسباب فراغت همه در هم زده است
بشتاب که جز تو هر چه می‌باید هست‌
ای از تو وفا و مهربانی نایاب
بی‌عیش تو لذت جوانی نایاب
وصل تو حیات جاودانی لیکن
یابنده آب زندگانی نایاب
این ابیات، اگر متعلق به فاطمه طوسی باشد، در کنار گزارش سیاست‌ورزی‌های وی، چهره‌ای ویژه و خاص را از او به نمایش می‌گذارد؛ چهره‌ای که به قول دکتر‌شیرین بیانی در کتاب «زن در ایران عصر مغول»، مدتی بعد از ورود به دستگاه تورکیناخاتون به «حاکم اصلی» دربار امپراتوری مغول تبدیل شد؛ بنابراین، باید فاطمه طوسی را از خاندانی اصیل و ساکن مشهد بدانیم که احتمالا به سلسله سادات موسوی یا حسینی انتساب داشته است. (در این زمان هنوز سادات رضوی در مشهد مستقر نشده بودند.)

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/859756/قصه-دختری-که-ناجی-مشهد-شد-|-فاطمه-توسی-مانع-از-تعرض-مغولان-به-حرم-مطهر-رضوی-شد
بستن   چاپ