پیام خراسان
کتاب گشاد برای سربازان ندوزیم!
چهارشنبه 10 ارديبهشت 1404 - 08:36:45
پیام خراسان - مرتضی سرهنگی گفت: نباید به جای راوی حرف‌های قلمبه سلمبه بزنیم. این برای وقایع جنگ باورناپذیر و یک شکست است. چون وقتی جملات قلمبه سلمبه را می‌خوانید آن را باور نمی‌کنید. وقتی آن را باور نکنید، هم نویسنده یادداشت‌ها شکست خورده، هم ناشر، هم من که یادداشت‌ها را تنظیم کردم.

پیام خراسان

بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
سرهنگی، پژوهشگر، نویسنده و روزنامه‌نگاری است که از روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع جنگ پرداخت و پس از آن دفتر ادبیات و هنر مقاومت در حوزه هنری را به همراه هدایت‌الله بهبودی راه‌اندازی کرد و درصدد برآمد که به تحقیق و پژوهش درباره جنگ بپردازد. او در همان سال‌های ابتدایی جنگ به اسرای عراقی توجه نشان داد و در ادامه به بررسی ابعاد دیگری از جنگ نیز توجه نشان داد. برای همین در دفتر ادبیات و هنر مقاومت آثار متنوعی درباره جنگ منتشر شد. یکی از مباحثی که کمتر به آن پرداخته شد، یادداشت‌های جنگ است، یادداشت‌هایی که به قلم برخی رزمندگان و فرماندهان جنگ نوشته شد، اما تا به امروز تعداد اندکی از آنها به چاپ رسیده است. با مرتضی سرهنگی درباره اهمیت، علت چاپ اندکی از این یادداشت‌ها و… گفت‌وگو کردیم. درباره یادداشت‌های جنگ عراق و ایران که بررسی می‌کردیم متوجه شدیم یکی دو دهه بیش شما به برخی از آن یادداشت‌ها دسترسی پیدا کردید. با توجه این‌که شما هم به این دفترچه‌ها دسترسی داشتید از چه منظر به آنها نگاه کردید. به نظرتان از جنگ یادداشت‌های زیاد باقی مانده یا هرچه بوده تا کنون منتشر شده است؟
من یادداشت‌های جنگ را دیدم و تعدادی از آنها به دستم رسید و آنها را خواندم. به نظرم نوشتن خاطرات و جزئیاتی از جنگ به قلم خود رزمندگان حاضر در صحنه جنگ ایده خوبی بود که از اواسط جنگ عراق و ایران اجرا شد. به رزمندگان دفترچه دادند و به آنها گفتن که در دفترچه‌ها خاطرات‌شان را بنویسند.

پیام خراسان

شاید یکی از دلایل این ایده بر این اساس بود که پس از جنگ جهانی دوم، در زمان جنگ، ملت‌های درگیر دیگر منتظر مورخان رسمی نشدند تا آنها از راه برسند و با گردآوری شواهد به ثبت و ضبط تاریخ جنگ بپردازند. چون در میان سربازان افراد باسواد زیاد بودند که کم کم شروع به یادداشت جزئیات از جنگ در قالب یادداشت‌های روازنه یا خاطرات کلی کردند که برخی آن را خاطرات شفاهی یا تاریخ شفاهی می‌نامند. بنابراین ایده نوشتن در جنگ کم کم شکل گرفت و ما هم در جنگ عراق و ایران سربازان زیادی داشتیم که ممکن بود هیچ‌کدام از آنها هیچ وقت دست به قلم نشوند و هیچ یادداشتی ننویسند. برای همین در جنگ نقاط تاریک زیادی بماند. بنابراین به آنها دفترچه‌هایی برای نوشتن اتفاقات جنگ دادند و برخی از آنها که ذوق نوشتن داشتند شروع به ثبت یادداشت‌های روزانه کردند و برخی هم به بیان بعضی خاطرات یا نکات مهم عملیات‌ها اکتفا کردند. این نوشتن به این امید بود که فراموشی درباره حوادث جنگ را به حداقل برساند.
چرا امروز این یادداشت‌ها برای ما مهم است؟ چرا اصرار داریم که هر آنچه مانده بعد از سه دهه منتشر شود؟
من امروز قرار است درباره عکس‌هایی که از جنگ گرفته شده، صحبت کنم. عکس در زمانی که آتش جنگ شعله‌ور است، برای ما که هزاران کیلومتر از جبهه جنگ دور بودیم، جنبه اطلاع‌رسانی دارد. ضمن این‌که عکس‌ها اطلاعات خوبی به ما می‌دهند. هر چند امروز هم افراد زیادی به عکس‌های جنگ علاقه دارند تا بدانند در جنگ چه گذشته است. اما پس از اینکه جنگ تمام شد، عکس‌های جنگ تبدیل به اسناد می‌شوند. سندهای محکمی که هر وقت بخواهیم درباره جنگ تحقیق کنیم یا مطلبی بنویسیم برای شاهد مثال چند عکس را ضمیمه مطلب می‌کنیم. بنابراین عکس یکی از منابعی است که می‌توانیم به آن رجوع کنیم. امروز برای نوشتن از جنگ نیاز به منبع‌سازی داریم و دفترچه‌ها یکی از منابع روایت جزئیات مهمی از جنگ است.
شنیدم مدتی چند دفترچه نزد شما امانت بود، وقتی به دفترچه‌ها نگاه می‌کردید چه مطالبی در آن بود که توجه‌تان را جلب کرد؟ کنجکاو نشدید که چه‌تعداد دفترچه از جنگ باقی مانده و کجا نگهداری می‌شود؟
تا جایی که به یاد دارم دفترچه‌ها دست خود رزمنده‌هاست. هر چند ایده پخش دفترچه میان رزمنده‌ها، ایده خوبی بود، اما همه شروع به نوشتن نکردند. تعدادی از آنها شروع به نوشتن و ثبت جزئیات جنگ کردند که برخی از آنها منتشر شده است. بعضی دیگر احتمالاً دفترچه‌ها را به سپاه دادند یا یگانی که در آن حضور داشتند. چون به آنها گفته بودند که در دفترچه یادداشت بنویسید و به ما بدهید.
به نظرتان فردی که روی یادداشت‌ها کار می‌کند چه نکاتی را باید در نظر بگیرد که همه افرادی که علاقه‌مند به اطلاعاتی از جنگ عراق و ایران دارند رغبت کنند و یادداشت‌ها را بخوانند؟
این حرف درستی است که همه علاقه‌مند بشوند که درباره جنگ بخوانند و تمام دغدغه ما هم همین است. به نظرم فردی که روی یادداشت‌ها کار می‌کند باید بتواند لحن راوی را حفظ کند. چون لحن راوی خودش سند است.
ما در ادبیات جنگ با سربازها طرف هستیم، با ادیب، مورخ و دیپلمات طرف نیستیم که حرف‌های قلمبه سلمبه بزند. بنابراین من که مشغول کار روی یادداشت‌ها هستم و می‌خواهم آنها را با افزودن حواشی و پانویس آماده چاپ کنم، نباید به جای راوی حرف‌های قلمبه سلمبه بزنم. این برای وقایع جنگ باورناپذیر و یک شکست است. چون وقتی آن کلمات و جملات قلمبه سلمبه را می‌خوانید آن را باور نمی‌کنید. وقتی آن را باور نکنید، هم نویسنده یادداشت‌ها شکست خورده، هم ناشر، هم من که یادداشت‌ها را تنظیم کردم. گاهی به بچه‌ها می‌گویم ما یک قواره پارچه پیش خیاط می‌بریم و از او می‌خواهیم برایمان پیراهن بدوزد. خیاط هم اندازه ما را می‌گیرد و بعد آن را می‌دوزد. چرا اندازه می‌گیرد؟ چون می‌خواهد برایمان پیراهنی بدوزد که این پیراهن نه بزرگ نه کوچک باشد. حالا اگر بخواهیم پیش یک راوی برویم و با او مصاحبه کنیم، چه چیزی را باید اندازه بگیریم؟ دهان او را، ما باید لحن او را بشناسیم، چون می‌خواهیم برایش یک کتاب بدوزیم که این کتاب برای تنش نه کوچک باشد نه بزرگ. در اینجا لحن و ادبیا آن سرباز مهم است.
چون شما چند تالیف درباره سردار حاج قاسم سلیمانی دارید، اطلاع پیدا کردم از او یادداشت‌های زیادی به جا مانده است؟ شما یادداشت‌های او را دیدید؟
نه من ندیدم اما برخی از یادداشت‌هایش منتشر شده است. یادداشت‌های سردار در دست مکتب حاج قاسم است و آنها در حال انتشار یادداشت‌ها هستند.

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/860277/کتاب-گشاد-برای-سربازان-ندوزیم!
بستن   چاپ