پیام خراسان

آخرين مطالب

شهیدی که به ضارب خود لبخند زد مقالات

شهیدی که به ضارب خود لبخند زد
  بزرگنمايي:

پیام خراسان - سازمان ملل 17 سال قبل در راستای ترویج فرهنگ صلح در سراسر دنیا، روز 2 اکتبر (11 مهر) را که مصادف است با زادروز مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند، به‌عنوان روز جهانی بدون خشونت نام‌گذاری کرد. 
به‌این بهانه، نگاهی می‌اندازیم به زندگی یکی از سازمان‌یافته در کشور، که سیره او تبلوری است از فرهنگ صلح، تحمل، تفاهم و عدم خشونت حتی نسبت به دشمنان خود، تا آنجاکه پیش از شهادت به ضارب خود لبخند می‌زند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
شهید علیجان همتی‌فر در سال 1322 در زرند کرمان متولد شد. در 2 سالگی مادر و در 5 سالگی نعمت داشتن پدر را از دست داد. از همان سال‌ها با آنکه تحت سرپرستی خواهران بزرگوارش بود؛ اما سعی داشت به خودش متکی باشد، به همین جهت در مغازه‌ای مشغول به کار شد. در کنار کار به علت علاقه وافر به کتاب و مطالعه، مصر بود تا زود‌تر از موعد مقرر ِ مدرسه، خواندن را بیاموزد. به همین جهت روزنامه‌ای را تهیه می‌کرد و هر از چند گاهی از مشتری‌هایی که به مغازه می‌آمدند حروف نوشته شده در روزنامه را می‌پرسید تا کاملا با حروف الفبا آشنا شود. به‌طوری که تا زمان شهادتش بیش از 4 هزار جلد کتاب مطالعه کرد. بعد از مدتی در یک کودکستان مشغول به کار شد که سال‌ها بعد به علت پشتکار فروان در کار‌ها، رئیس همان کودکستان شد.
شهید همتی‌فر خدمت سربازی‌اش را در کرمان گذراند و تحصیلاتش را تا مقطع فوق‌لیسانس در رشته مدیریت دولتی ادامه داد. در سال 1347 ازدواج کرد که صاحب یک فرزند دختر و دو فرزند پسر شد. از سوابق کاری‌اش می‌توان به معاونت مشاور امور اداری و مالی مخابرات که بعد‌ها رئیس بخش تلگراف و تلفن استان کرمان شد، اشاره کرد. 

پیام خراسان

آنچه در ادامه می‌آید، گفته‌های دختر شهید علیجان همتی‌فر است:
طبق قرار قبلی با دختر شهید به سمت منزلشان حرکت کردم. تصور می‌کردم با گذشت سال‌ها خاطره خاصی از پدرش به یاد نداشته باشد؛ اما بعد از ورود به خانه و کمی گفتگو متوجه شدم که دختر شهید تمام زندگی‌اش مملو از یاد و خاطره پدر است: «پدر و مادرم هر دو در کرمان متولد شدند. متاسفانه پدرم در سن طفولیت مادر و پدر خود را از دست داد و به همین جهت مسئولیت سنگینی را بر دوش خود احساس می‌کرد تا جایی که در همان دوران مشغول به کار شد؛ اما در کنار کار، علاقه خاصی به مطالعه کتاب داشت و شاید بشود گفت فرا‌تر از علاقه، پدرم عاشق خواندن کتاب بود و بعد از شهادتش 4000 جلد کتاب از او باقی مانده است. پدرم حتی در مواقع استراحت به مطالعه می‌پرداخت و ما گاهی می‌دیدم که او به همان شکل و در حال مطالعه خوابش می‌برد. در مسائل درسی و غیردرسی هر سوالی برای ما پیش می‌آمد، برای اینکه به ما بیاموزد که برای سوال‌هایمان به کتاب مراجعه کنیم و مسائل را سطحی نیاموزیم، با آنکه جواب سوال را می‌دانست، اما کتابی که پاسخ سوال ما در آن بود را می‌آورد. گاهی کل کتاب را توضیح می‌داد که در مورد چه مباحثی است و در کدام صفحات موضوع مورد نظر نوشته شده است.
من و برادرانم دوران کودکی بسیار شیرینی را با پدرم داشتیم و تمام لحظه‌های بودن پدرم برای ما خاطره انگیز و به یاد ماندنی است. ایشان اگر در ماموریت نبود، هر هفته در خانه جلسات خانوادگی داشتیم و در همه امور از جمله خرید خانه و مسائل دینی و مذهبی با ما صحبت می‌کرد و آنقدر صحبت‌های ایشان تاثیر‌گذار بود که گاهی با برادر‌هایم تا مدت‌ها در مورد همان مسائل تبادل نظر می‌کردیم.
ایشان همیشه در نصایحش به ما توصیه می‌کرد و می‌گفت: «من به هر جا رسیدم از نماز صبح و از نماز اول وقت است.» همیشه به ما در سه مورد تاکید و پافشاری زیادی داشت اینکه نماز اول وقت را فراموش نکنیم، همیشه مودب باشیم و با دیگران با ادب و احترام برخورد کنیم و سعی کنیم اولین نفری باشیم که در برخورد با کسی سلام می‌کنیم. مورد دیگری را که خیلی تاکید داشت انس با اهل بیت (ع) بود و می‌گفت ارتباطتان را با ائمه معصومین (ع) قطع نکنید و به آن‌ها متوسل شوید.
پدرم بسیار خوش برخورد بود و در مواقع عید نوروز یا عید فطر رسم خاصی داشت. ایشان مقید بود که روز اول عید متعلق به خانواده شهدا و جانبازان است و روز دوم متعلق به بچه‌های بی‌سرپرست است و همیشه در این روز هدایایی را خریداری می‌کرد و به ما می‌گفت شما این‌ها را برای اهدا به بچه‌های بی‌سرپرست آماده کنید و روز سوم متعلق به همسایه‌ها و اقوام بود.
پدرم به هیچ وجه راضی نبود در جایی عنوان شغلی شان مطرح شود. زمانی که لازم بود ما در فرم مدرسه شغلشان را بنویسیم، می‌گفت: «بنویسید من کارمند هستم و یا آبدارچی اداره هستم.» زمانی که در محل کار حضور پیدا می‌کرد اصلا در اتاق کارش نبود و مدام جلوی در اداره می‌ایستاد تا ارباب رجوع هر کاری دارد به راحتی به ایشان که رئیس آن اداره بود دسترسی داشته باشد. بعد‌ها مادرم برای ما تعریف کرد آن زمان که پدرم رئیس بخش تلگراف و تلفن کرمان شده بود ما به خانه دیگری نقل مکان کرده بودیم و به علت شغل ایشان لازم بوده است تا هر چه سریع‌تر یک خط تلفن به خانه جدیدمان کشیده شود. یکی از همسایه‌ها که متوجه این موضوع شد بسیار متعرض شده بود که چرا برای همتی‌فر اینقدر زود خط تلفن کشیده شده است و خودش هنوز یک سال است که در نوبت است.
همسایه‌مان شکایت کرد، ولی غافل از آنکه شکایتش باید برای بررسی به امضای پدرم می‌رسید. پدرم حتی در این شرایط حاضر نبود از عنوان شغلی‌اش استفاده و آن را مطرح کند به همین دلیل شکایت را برای بررسی امضاء کرد و گفت: «کاملا حق با همسایه‌مان است و باید شکایتش رسیدگی شود.» بعد از شهادت پدرم بود که همسایه‌مان متوجه موضوع شد و بسیار متاثر بود.
منافقین سه سال در جستجوی پدرم بودند و در تمام این مدت او را به طرق مختلف چه در محل کار و چه در خانه تهدید به مرگ می‌کردند. گاهی با خانه‌مان تماس می‌گرفتند و توهین و تهدید می‌کردند، ولی در مقابل برای ما خیلی عجیب بود که پدرم بسیار با ملایمت با آن‌ها برخورد می‌کرد و حتی به مادرم توصیه کرده بود که اگر دوباره تماس گرفتند با آن‌ها به هیچ وجه تندی نکنید و نگران نباشید، این‌ها چند جوان خام هستند. بعد‌ها وقتی ضاربان پدرم را دستگیر کردند گفته بودند: «سرکرده‌های منافقین به آن‌ها دستور داده بودند که حتما باید همتی‌فر را نابود کنند و اگر نابود نشد برای آنکه ضربه روحی بسیار شدیدی به او بزنیم، بعنوان تاسیسات لوله‌کش وارد خانه بشوید و فرزندان و همسرش را از بین ببرید.»
مسئولین به پدرم پیشنهاد محافظ و حمل اسلحه داده بودند، ولی ایشان به هیچ عنوان نپذیرفت و تا روز آخر، خودش پیاده به محل کار رفت‌و‌آمد می‌کرد. روز شهادتشان من و برادرم صبح زود آماده رفتن به مدرسه شدیم که پدرم گفت: «من امروز از همه شما حلالیت می‌طلبم. من را ببخشید اگر کم و کاستی داشتم. مادرتان را یاری کنید و مواظب هم باشید. ادب را فراموش نکنید، صبور باشید و در ایمانتان استوار باشید.» ما نمی‌دانستیم چرا پدر این چنین توصیه می‌کند. ایشان پیاده به سمت محل کارش رفت و بعد از مدت کوتاهی من نیز به سمت مدرسه حرکت کردم. دو مسیر برای رفتن به دبیرستان داشتم، یکی همان مسیری بود که پدرم رفته بود، ولی نمی‌دانم چرا آن روز صبح ترس بر دلم وارد شده بود و از مسیر دیگری به مدرسه رفتم.
به گفته ضاربین در خیابانی که خلوت بود و همیشه محل رفت و آمد پدرم بود کشیک دادند، وقتی پدرم را دیدند به سمتش رفتند و پرسیدند: «همتی‌فر شما هستید؟» پدرم با همان متانت و خوش رویی همیشگی‌اش به سمت آن‌ها برگشت و دستش را به نشانه ادب بر روی سینه گذاشت و گفت: «سلام علیکم، بله بفرمایید. امری داشتید؟» و در همین لحظه منافقین تیری به سمت دست پدرم که بر روی سینه‌اش بود شلیک کردند و آن تیر به ساعت ایشان اصابت کرده و بعد از آن کمانه کرده و به گلویشان برخود می‌کند. منافقین به همین حد هم اکتفا نکردند و برای آنکه خیالشان آسوده شود که پدرم زنده نمی‌ماند یک تیر به قلب و تیر دیگری را به سر ایشان شلیک کرده و بلافاصله با موتور از صحنه جنایت گریختند.»
من در مدرسه و سرجلسه امتحان بودم که مدیر و معاون‌ها گفتند امروز من را به خانه می‌رسانند. متعجب شده بودم. زمانی که به خانه‌مان رسیدم و پارچه‌های مشکی را دیدم به من تبریک گفتند که پدرم به سعادت شهادت رسیده است. من و خانواده‌ام تمام تلاشمان را کردیم که مبادا ناراحتیمان را دشمن ببیند، چون یقین داشتیم حتماً از عوامل منافقین در مراسم پدرم شرکت می‌کنند تا بدانند روحیه خانواده شهید به چه صورت است و آیا توانسته‌اند ما را از ادامه راه پدرم منصرف کنند!
ضاربی که دستگیرش کرده بودند قبل از ترور پدرم ترور‌های دیگری نیز انجام داده بود، ولی مدام تقاضا داشت با خانواده ما صحبتی داشته باشد. مادرم با ناراحتی به ضارب گفت: «از خانواده شهید همتی‌فر چه می‌خواهی؟» ضارب گفت: «لطفاً آدرس خانه‌تان را بدهید تا مادرم برای حلالیت خدمت شما برسد.» مادرم به او گفت: «شما حتی می‌دانی که خانه ما چند اتاق دارد و هر وسیله را در کجا قرار می‌دهیم، آنوقت از من آدرس خانه را می‌خواهی؟» ضارب گفت: شهید همتی‌فر تنها شهیدی بود که هیچ عکس‌العملی نشان نداد و با روی باز از ما استقبال کرد و حتی به ما لبخند زد و سلام کرد، ولی ما وقیحانه ایشان را زدیم.
منبع: میزان

لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/740875/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

پرداخت کمک معیشت دولتی ماهانه برای زنان سرپرست خانوار | واریز شبانه 450/000 تومان یارانه معیشتی +نحوه ورود به سامانه حمایت معیشتی

احداث چایخانه رضوی در دانشگاه آزاد اسلامی کرج

راز رضایت پست‌دکتری‌ها در صنعت؛ درآمد بالاتر، فرصت‌های بیشتر

راز پرونده قتل زنی در پایتخت افشا شد

استفاده از لامپ‌های پرمصرف توسط آجیل فروش‌ها از زبان شهروند فاروجی + فیلم

قتل برادرزن در ورامین/ قاضی به دفاع مشروع متهم توجه خواهد کرد

پیدا شدن قاتل پس از 26 سال/ راز قتل وحشیانه فاش شد

واتس اپ هک شد

جدول خاموشی برق خراسان شمالی فردا یکشنبه دوم دی ماه 1403 منتشر شد

دوازدهمین جلسه رسیدگی به پرونده چای دبش برگزار شد

یکی از چالش‌های توسعه خراسان شمالی ضعف‌ ساختاری در حمل و نقل است

حمله به کاربران واتساپ کار چه کسی است؟

راهنمای کامل تور مشهد

انتصاب یک زن به‌سمت رئیس پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات برای اولین بار

VAR پنالتی را رد کرد/ زاهدی فر 20 بار صحنه واضح را دید!

مهاجری پس از پیروزی برابر تراکتور: این بار اشتباه نکردیم/ در این بازی مسئولیت پذیرتر بودیم

تداوم روزهای سیاه سیتی؛ شکست شاگردان گواردیولا این بار برابر ویلا

اختصاص 120میلیارد ریال اعتبار به مقبره قطب الدین حیدر

هواشناسی خراسان رضوی و مشهد 24 ساعت آینده | پیش بینی وضعیت آب و هوا خراسان رضوی فردا یکشنبه 2 دی ماه 1403

مدارس مشهد و خراسان رضوی فردا 2 دی ماه 1403 تعطیل است؟ | تعطیلی مدارس خراسان رضوی فردا دوم دی 1403

انتصاب یک زن به‌عنوان رئیس پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات برای اولین بار

شکستی دیگر برای منچسترسیتی / ناکامی دوباره شاگردان گواردیولا این بار برابر ویلا

اسکوچیچ: باخت به شمس‌آذر دردناک بود/ با این نحوه بازی شکست سخت و فاجعه‌بار است

دراگان اسکوچیچ: باخت به شمس آذر با این نحوه بازی فاجعه بار است

پیش‌بینی پایداری جو و افزایش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ و صنعتی تا پایان هفته

پرسپولیس با یک روش دو بار گل خورد!

رضا مهاجری پس از پیروزی برابر تراکتور: این‌بار دیگر اشتباه نکردیم

بررسی اثر هوش مصنوعی بر صنعت بانکی و مالی در مشهد

اختتامیه پنجمین رویداد ملی شکوه مادری در مشهد|تجلیل از 10 مادر نمونه از سراسر کشور

هشدار آلودگی هوا برای 10 کلانشهر + اسامی

انتصاب زنانه جدید در دولت چهاردهم / یک «نخستین‌بار» دیگر ثبت شد

گاریدو هر هفته یک رکورد را به اتمام می‌رساند؛ پرسپولیس برای اولین بار در تاریخ به مس رفسنجان باخت

اسکوچیچ: شکل باخت‌های تراکتور باورنکردنی و فاجعه‌بار است

کتاب آثار سومین جشنواره بین‌المللی «شعر وحدت» رونمایی می شود

دیدار مهندس اوحدی با مادر شهیدان باقری زند

پیش بینی قیمت دلار 2 دی 1403

صدور شناسه ملی برای 3000 موکب اربعین

گزارشی از دیدار رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس با علمای مشهد

خراسان رضوی نایب قهرمان مسابقات راگبی بانوان کشور شد

برق مشهد فردا قطع می‌شود؟

نقاره‌زنی به مناسبت شب ولادت حضرت فاطمه(س) در بارگاه منور امام رضا(ع)

گرامیداشت هفته راهداری، حمل ونقل ورانندگان در خراسان جنوبی

16 خرده فروش مواد مخدر در اسفراین بازداشت شدند

رصد و نیازسنجی از ضرورت‌های پژوهشکده حج و زیارت است

ماجرای خرید مرزعه رمزارز و سپردن ظروف طلا به یک کارمند بانک چه بود؟

راز قتل دلارفروش سیار فاش شد

اعلام آمادگی برای راه‌اندازی گاوداری 6هزار راسی در خراسان شمالی

ساخت 10 هزار متر مربع پیاده‌رو در بجنورد از ابتدای سال

جزئیات یازدهمین دادگاه پرونده چای دبش

ساخت 10 هزار مترمربع پیاده‌رو در بجنورد از ابتدای سال جاری