خاطرات یک زن از دل تکفیریها!
مقالات
بزرگنمايي:
پیام خراسان - کتاب «ده کیلومتر از زمین» خاطرات و روزگفتههای اوگاریت دندش، خبرنگار المیادین که با ترجمه اسماء خواجهزاده در نشر معارف منتشر شده است.

سال 2009 در تلاشی برای شکستن محاصره غزه همراه عدهای دیگر از سوی ارتش رژیم اشغالگر دستگیر و پس از بازجویی آزاد شد. در 2011 برای پوشش «انقلاب 25 ژانویه» عازم مصر و از آنجا وارد لیبی شد. همچنین در همان سال برای پوشش اخبار جنگ یمن به این کشور رفت.

او گزارش اخبار سوریه را از سال 2012 آغاز کرده است. او که در تمام مناطق درگیری سوریه مانند حلب، حمص، دمشق، حومه لاذقیه، ادلب و برخی مناطق تحت محاصره مانند شهرهای نبل و الزهرا و دیرالزور حضور داشته، مشاهدات خود را در کتاب «ده کیلومتر از زمین» گردآوری میکند. نام کتاب به ده کیلومتر از یک منطقه در مرز لبنان سوریه اشاره دارد که نویسنده بارها در سفر از لبنان به سوریه و برعکس از آن گذر کرده است.
اهمیت کتاب از آن روست که او نه تنها در لحظات جنگ و خط مقدم نبردها بوده بلکه در هر دو جبهه یعنی جبهه مسلحین نیز حضور داشته است. به همین دلیل اولین روایتی است که به این شکل، یعنی با نگاه به هر دو طرف جبهه منتشر میشود. نکته حائز اهمیت دیگر این کتاب ازاین لحاظ است که انتشار روایت زنانه از این وقایع به ندرت اتفاق میافتد. کتاب تجربه و رنج قربانیان جنگ را با بیان ماجراهایی که بر سر آنان رفته به خوبی تصویر میکند و تصویر تازهای از آنچه رخ داده، پیش رو میگذارد.
یکی از مهمترین موضوعات دندش در کتاب، قربانیان جنگ است. هدف او این است که مردم، مخصوصاً آنها که بیرون از کشور سوریه زندگی میکنند، ببینند جنگ چه تاثیری برجا میگذارد و قربانیان جنگ صرفاً آمار و ارقام و شهدا نیستند بلکه خانوادههایی هستند که زندگیشان پس از جنگ به طور کامل تغییر کرده است. ضمن آنکه دندش، در کتاب خود به عمد نام واقعی شخصیتها را ذکر میکند تا در صورتی که یکی از اعضای خانوادهها ماجرا را خواند، متوجه شود و حقیقت را بداند.
«ده کیلومتر از زمین» که نویسندهاش سعی کرده با نگاهی بیطرفانه به جنگ آن را بنویسد، حاوی نکات ظریف و دقیقی است که به خوبی نشان میدهد اگر بیطرفانه به جنگ نگاه کنیم، آن موقع میتوانیم تصمیم بگیریم که حق با کدام طرف است.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
«آن روز از یکی از منابع با من تماس گرفت تا به روستای کوچکی در وادیالنَّضارَه - محل درگیریها که به زاره مشرف بود - برویم و از اجساد مسلحینی که هنگام نفوذ به تپۀ استراتژیک قمیری کشته شده بودند، فیلم بگیریم. پیش از ما، خبرنگاران رسانههای محلی سوریه به آنجا رسیده بودند. با عکاس به آنجا رفتم، زمین چمنی پر از اجساد مسلحین. نگاهم روی سه نفرشان متوقف شد. سر نداشتند و بدنشان نشان نمیداد سلاخی شده باشند. سراغ آن سه سر را گرفتم. دو تای آنها را آوردند و سر سوم را، آنطور که نیروهای کمیتۀ مردمی میگفتند، بچهها برده بودند تا با آن بازی کنند! دو سر را روی بدنها گذاشتند و من در سکوت نگاه کردم. آهسته به غسان گفتم یکی از سرها با جسدی که رویش قرار گرفته، تناسب ندارد. سرها را جابهجا کردند، بعد ما کارهای معمول خود را انجام دادیم. در راه بازگشت به حمص، با یک دست سیگار میکشیدم و با یک دست رانندگی میکردم. غسان گفت: «تو میدانی چه شد که به اینجا رسیدیم؟»
کتاب «ده کیلومتر از زمین» با شمارگان 1000 جلد در 383 صفحه و به بهای 295 هزار تومان از سوی نشر معارف منتشر شده است.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/857908/