بزرگنمايي:
پیام خراسان - همسر شهید علیمحمدی میگوید: مسعود اهل رفتن نبود. دوست داشت همینجا بماند. معتقد بود جنگ تحمیلی تمام شد، ولی باید برای پیشرفت علمی کشور جنگید. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 22 دیماه سال 1388 خبری هولناک کام مردم ایران را تلخ کرد. خبر، حکایت از شهادت یکی از دانشمندان هستهای ایران پیش چشم همسرش داشت.
شهید مسعود علیمحمدی، اولین شهید هستهای ایران است که توسط عوامل موساد در تهران ترور شد و به شهادت رسید.
هزینهای که ایران برای استقلال میپردازد
ایران از جمله کشورهای قربانی ترور است. بنا بر اطلاعات منتشر شده، تاکنون 23032 نفر پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق ترور به شهادت رسیدهاند. به گفته دبیرکل بنیاد هابیلیان؛ تنها حدود 100 نفر از این افراد مقام سیاسی بودهاند و فقط یکسوم شهدای ترور از ردههای رسمی نظامی، انتظامی و امنیتی کشور و مابقی همگی از قاطبه شهروندان کوچه و بازار بودهاند.
دکتر علیمحمدی، استاد تمام فیزیک دانشگاه تهران و نماینده ایران در پروژه سزامی (مرکز تابش سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه) بود. وی که نخستین دانشآموخته دکتری فیزیک داخل کشور به شمار میرفت، تا زمان شهادت بیش از 80 مقاله در معتبرترین مجلات علمی جهان به چاپ رسانده و در سال 86 در بیست و یکمین جشنواره بینالمللی خوارزمی حائز رتبه دوم پژوهشهای بنیادی شده بود.
دکتر علیمحمدی شهریور 1338 در تهران متولد شد. تحصیلات دانشگاهیاش را با قبولی در مقطع کارشناسی رشته فیزیک در دانشگاه شیراز از سال 1356 آغاز کرد که در مجموع به دلیل هفت ترم تعطیلی دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی، هشت سال به طول انجامید. وی با وجود دریافت امتیاز استفاده از بورس تحصیلی برای رفتن به خارج از کشور با قبولی در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف در سال 1364، تصمیم به ادامه تحصیل در رشته فیزیک در داخل کشور گرفت.
سه سال بعد همزمان با فارغ التحصیلی از این دوره به عنوان یکی از پذیرفتهشدگان اولین دوره دکتری فیزیک دانشگاه صنعتی شریف در کنار دیگر دوستانش به تحصیل خود ادامه داد. تحقیقات پایان نامه دکتری وی در زمینه «نظریه ریسمان» زیر نظر دکتر حسامالدین ارفعی انجام شد. وی در سال 1371 به عنوان نخستین دانش آموخته دوره دکتری فیزیک در داخل کشور از پایاننامه خود دفاع کرد.
استاد علیمحمدی پس از یک سال همکاری با دانشگاه تربیت معلم تهران از سال 1372 به طور رسمی به عضویت هیات علمی دانشکده فیزیک دانشگاه تهران درآمد و در همان سالها برای مدتی کارهای پژوهشی خود را به همراه دیگر دوستانش در پژوهشگاه دانشهای بنیادی پیگیری میکرد.
ترور شهید علیمحمدی اولین اقدام موساد برای ترور دانشمندان هستهای ایران بود. از زمستان سال 88 تا امروز که 15 سال از زمان شهادت این دانشمند هستهای میگذرد، توجه رسانهها بیشتر معطوف به نقش شهید علیمحمدی و دیگر دانشمندان هستهای به فداکاریها و دانش علمی آنها بوده است. کمتر اثری است که در این سالها بخواهد به نقش همسران این شهدا در موفقیت آنها و دغدغههای این بانوان پس از شهادت همسر بپردازد. از این منظر، کتاب «از اتم تا بینهایت» را میتوان اولین قدم در معرفی شهید علیمحمدی از نگاه همسر و نقش و جایگاه همسر در موفقیت این دانشمند هستهای دانست.
همسر شهید علیمحمدی: «هِناس» حس ترس در خانواده شهدای هستهای را به نمایش گذاشت این کتاب که به تازگی به قلم نرگس مظلومی از سوی نشر معارف منتشر شده است، دربردارنده خاطرات خانم منصوره کرمی از زندگی مشترکش با این شهید است. کتاب از دوران کودکی و پیش از ازدواج خانم کرمی آغاز میشود؛ چرا که شخصیت ایشان در نحوه همسری کردنش بسیار مؤثر بوده است، و در ادامه به زندگی مشترک و فراز و فرودهای آن میپردازد.
کتاب، در کنار روایت یک زندگی مشترک آینهای است از فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی دانشجویان به ویژه شهید علیمحمدی در برهه پیش از پیروزی انقلاب. در این بخش، فعالیتهای انقلابی شهید در نوجوانی و خاطرات دیدار با امام خمینی(ره)، هشت سال جنگ تحمیلی و دیگر اتفاقات مهم کشور ذکر شده است.
هرچند مخاطب «از اتم تا بینهایت» اقشار مختلف جامعه هستند، اما کتاب نکات قابل تأملی برای بانوان به ویژه کسانی دارد که به تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کردهاند. مخاطب در این کتاب شاهد رشد شخصیتی و علمی شهید علیمحمدی در جریان این زندگی مشترک است. نویسنده در این کتاب زندگی مشترکی را به تصویر کشیده است که با نقشآفرینی مهم خانم منصوره کرمی رنگ زیبای خانواده پیوسته را میگیرد و با حمایتهای ایشان، دکتر علیمحمدی شبانهروز مشغول فعالیتهای علمی و حل مسائل مهم کشوری بودهاند.
سایههای ترور بر قلب یک خانه
بخش دیگری که مد نظر نویسنده بوده است، نقش «مادری» خانم کرمی و نحوه مدیریت خانواده توسط ایشان پس از شهادت همسر است. خانم کرمی همانند بسیاری از همسران شهدا در فقدان همسر، با مشکلات متعدد روبرو میشود؛ مشکلاتی که هرکدام میتواند شیرازه یک خانواده را مورد تهدید قرار دهد اما با درایت مادر، مدیریت میشود. نویسنده به درستی به روزگار پس از شهادت شهید علیمحمدی نیز میپردازد و مدیریت خانم کرمی را به مخاطب خود در برهههای حساس در این موقعیت به تصویر میکشد. در بخشهای مختلفی از کتاب میتوان بخشی از این مشکلات را دید:
زندگیمان گره خورده بود با کارهای علمی و دانشگاهی مسعود. اینکه همیشه مشغول باشد و ذهنش درگیر مسائل فیزیکی، جزو بدیهیات زندگی بود، اما اینکه مدتی بود فعالیتهای علمی و همکاریهایش با حاجآقا فخریزاده نگرانکننده شده بود و رنگوبوی امنیتی گرفته بود من را مضطرب میکرد، اضطرابی که با هیچکس نمیشد در میان بگذارم حتی با مادر و خواهرش در طبقۀ بالای خانهمان. با خودش که صحبت میکردم، آرامم میکرد: «من از مرگ ترسی ندارم. همۀ نگرانیم از اینه که بگیرن و ببرن؛ نمیدونم بتونم زیر شکنجه تحمل کنم و اسم هیچکسی رو نبرم و نگم تو این سالها چه کردیم و به کجاها رسیدیم یا نه. کار سخت، این سکوتِ زیر شکنجه است. میترسم خَسرالدنیا و الأخره بشم.
و یا در جای دیگری میخوانیم:
آقای رستگار همان هفتههای اول، تذکر جدی داد که مراقب باشید؛ احتمال ربودنِ بچهها برای تخلیۀ اطلاعات و اینها وجود دارد. در رفتوآمدها دقت کنید. خسته بودم و ناراحت. گفتم شما خودتان را راحت کردهاید؛ احتمالات را میگویید و مسئولیت را از سر خودتان باز میکنید. این دیگر چه مدل امنیتی است؟! مسعود را از دست دادیم، حالا نوبت بچههایم است؟! بچهها سر کار میرفتند. الهام دانشگاه میرفت. عملاً کار خاصی نمیشد انجام داد و کرور کرور نگرانی هر روز در سینۀ من سنگینی میکرد تا بروند و بیایند خانه... .
با وجود آنکه 15 سال از شهادت شهید علیمحمدی میگذرد، اما تاکنون اثری درباره زندگی ایشان نوشته و منتشر نشده است. از این منظر، «از اتم تا بینهایت» فرصتی است برای جوانانی که دغدغه شناختن و شناساندن دانشمندان ایران عزیز را دارند. از سوی دیگر، کتاب دوگانه «ایمان» یا «علم» را زیر پا میگذارد و نشان میدهد چگونه یک دانشمند در عین حال که دلش برای ایران میتپد، میتواند یک مؤمن متعهد باشد.
ماندن به جای رفتن؛ آرمان یک دانشمند ایرانی
دانشجویان، دسته دیگر مخاطبانی هستند که کتاب «از اتم تا بینهایت» میتواند برای آنها خواندنی باشد. در شرایطی که رسانهها از مهاجرت دانشآموختگان میگویند و آن را به عنوان یک پدیده فرهنگی و علمی مورد بررسی قرار میدهند، خواندن کتاب زندگی دانشمندی که ماندن در ایران با تمام مشکلاتش را به مهاجرت ترجیح داد، میتواند نکات قابل تأملی برای دانشجویانی داشته باشد که دل در گروِ ایران عزیز دارند:
کمتر از یک هفته گذشت و مسعود خوشحال و خندان برگشت و با عشق و هیجان شروع کرد به تعریف کردن؛ انگار که بهترین سفر تفریحی را رفته باشد که این اندازه انرژی جمع کرده و آمده بود. گفت: منصوره، به نظرم امتحان رو قبول میشم. خوب دادمش. اونجا هم رفتم و تحقیق کردم. استادای دانشگاه شریف اکثراً خارج از ایران تحصیل کردهن و مدرک گرفتهن و الآن برگشتهن. اگه بخوام برم خارج ارشدم رو بخونم، استادایی با همین اندازه سواد و کیفیت بهم درس میدن. درسته پذیرشم رو از آمریکا گرفتهم و دانشگاه خیلی خوبیه، ولی من تصمیمم رو گرفتهم؛ چرا باید برم؟ همینجا تو کشور خودم میمونم و درسم رو میخونم. رشتۀ من آزمایشگاه و امکانات ویژهای نمیخواد که اینجا نباشه. من دوست دارم همینجا درس بخونم و کار کنم و دِینم رو به کشورم ادا کنم. ...
و یا در جای دیگری از کتاب میخوانیم:
مسعود اهل رفتن نبود. دوست داشت همینجا بماند، هم همکاریهایش را ادامه دهد و هم درسش را بخواند. معتقد بود جنگ تحمیلی تمام شد، ولی باید برای پیشرفت علمی کشور جنگید تا بتوان به افقهای روشن رسید. دیگر روی پا بند نبود. از اینکه هر روز مسئلهای را کشف و حل میکرد بسیار خوشحال میشد.
محال بود عقب بنشیند. یکی از تصمیماتش این بود که از ابتدا میگفت میخواهم در ایران درس بخوانم و برای کشورم خدمت کنم. تصمیمش را که گرفت، دیگر هیچ دعوتنامهای وسوسهاش نکرد. بارها پیش آمد که میگفت ایمیل دعوتنامه برایم از کشورهای مختلف آمده، از کشورهای خلیج و همسایه بگیر تا اروپایی. اما بهقدری مطمئن و آرام درباره نرفتن حرف میزد که هرکس میشنید فکر میکرد دعوت یک مهمانی دوستانه را رد کرده است. ...
و در نهایت، مسئولان را میتوان مخاطبان اصلی کتاب معرفی کرد. «از اتم تا بینهایت» تنها یک نمونه از زندگی خانوادهای است که برای پیشرفت ایران هزینه دادند:
مسعود درس خواندن را هم شخصی نمیدید؛ میخواست باسواد بشود که ایران پیشرفت کند، که به جایگاه اصلیاش برسد. همین انگیزه باعث شده بود بدون توقف، با بالاترین انگیزه درس بخواند. پیش میآمد یک هفته از خانه بیرون نمیرفت و روی پایاننامهاش کار میکرد. من هم سعی میکردم بچهها آرام باشند و فضای خانه تمرکزش را بههم نزند. جلسه دفاع را در دانشگاه شریف را با درجۀ عالی تمام کرد. مسعود اولین دکترای فیزیک در ایران و شاگرد ممتاز دوره نامیده شد. حالا بعد از مدتها، آرام و قرار گرفت.
گاهی با خودم فکر میکنم صدقۀ جاریهای که مسعود از خودش در دنیای علم گذاشت تمامنشدنی است. مدام میگفت ما در ایران، استعدادهای خارقالعادهای داریم، اما بلد نیستیم آنطور که باید و شاید، ازشان استفاده کنیم. میگفت کشوری که مدام در برابر تهدیدِ جنگ است و کشورهای دیگر برای نابود کردنش برنامه میریزند طبیعی است بودجه برای قدرت نظامی و امنیتی بیشتر خرج بشود.
نشر معارف کتاب «از اتم تا بینهایت» را همزمان با سالروز شهادت شهید مسعود علیمحمدی، اولین شهید هستهای ایران، در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
انتهای پیام/