پیام خراسان

آخرين مطالب

خبر مشاور عالی حاج‌قاسم برای خانم مرادی چه بود؟! مقالات

خبر مشاور عالی حاج‌قاسم برای خانم مرادی چه بود؟!
  بزرگنمايي:

پیام خراسان - به استقبال مهمان‌ها که سردار مسجدی (مشاور عالی شهید حاج قاسم) و حجت الاسلام شیرازی (نماینده سابق ولی فقیه در نیروی قدس سپاه) همراه همسران شان بودند رفتم. چند مرد دیگر هم آنها را همراهی می‌کردند...
شهید حسن شاطری ملقب به حسام خوشنویس در تیرماه 1341 در شهر سمنان به دنیا آمد, او اولین فرزند از شش فرزند خانواده‌اش بود.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
با آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم صدام حسین که با همکاری استکبار جهانی علیه جمهوری نوپای ایران به‌وقوع پیوست, داوطلبانه به‌عضویت بسیج درآمد. در سال 1361 با خانم معصومه مرادی , تنها دختر خانواده مرادی ازدواج کرد؛ همسری که بهترین یاور و پشتیبان او بود و در طول هشت سال جنگ و دیگر مراحل زندگی سراسر جهاد و مبارزه شهید کنارش قرار داشت و از او صاحب 4 فرزند شد.
این سردار رشید اسلام 24 بهمن ماه 1391 و در مسیر دمشق به بیروت به‌منظور انجام کارهای ستاد بازسازی، به‌دست حامیان و مزدوران رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و مزد صرف عمر خود در عرصه جهاد را با نوشیدن شربت شهادت گرفت.

پیام خراسان

کتاب «بلوک یاس» خاطرات خانم معصومه مرادی، همسر این شهید بزرگوار است که انتشارات خط مقدم آن را به قلم مهشید اسماعیلی منتشر کرده است.
فرازی از این کتاب را برایتان انتخاب کرده‌ایم تا با فضای آن آشنا شوید.
21 بهمن1391 کمی بعد از غروب، حسن زنگ زد. حال و احوال پرسید و پیگیر وضعیت پدرش شد که در آن روزها کمی کسالت داشت. به من توصیه کرد که اگر دیدم حال پدرش بهبود پیدا نکرده، زمینه را در تهران مهیا کنم تا او را برای بستری به بیمارستان بقیه الله بیاورند.
چند معرفی کتاب دیگر هم بخوانید؛ چند دقیقه با کتاب‌ «دلبافته» / 183 بوسه بر پیشانی مادرزن در سردخانه! چند دقیقه با کتاب‌ «اینجا مرکز دنیاست» / 182 شهیدی که علیرضا بیرانوند را به تیم جوانان معرفی کرد! چند دقیقه با کتاب‌ «پری خانه ما» / 179 دروغ نگویید؛ بچه‌ام سر ندارد! + عکس چند دقیقه با کتاب‌ «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» / 177 رفتار وقیح زن فاسد در بازجویی خلبان ارتش! چند دقیقه با کتاب‌ «قرارگاه شمالی» / 175 «رشیدپور» شهید شد! چند دقیقه با کتاب‌ «مرد ابدی – جلد سوم» / 172 بدن‌های پاره‌پاره در پادگان مدرس+ عکس چند دقیقه با کتاب‌ «مرد ابدی – جلد اول» / 170 کسی که جرأت داشت به فرمانده سپاه بگوید«باریکلا»! + عکس من هم سعی کردم خیالش را از بهتر بودن پدرش آسوده کنم تا در کیلومترها آن طرف‌تر دل‌شوره نداشته باشد. کمی حرف‌های معمول و روزمره زدیم و تماس را قطع کردیم؛ ولی حسن گفت حتماً دوباره آخر شب برای صحبت کردن با بچه‌ها زنگ می‌زند.
از وقتی حسن به سوریه رفته بود، برخلاف موقعی که در لبنان بود خیلی مرتب در ارتباط نبودیم. من هم چون از وضعیت جنگی در سوریه اطلاع داشتم از او توقع تماس تلفنی زود به زود را نداشتم. آن شب خیلی منتظر ماندم ولی دیگر تماس نگرفت. چون انتظار داشتم طبق روال زمان همیشگی به مرخصی بیاید. در دلم امیدوار شدم که شاید در حال آمدن به ایران است و می‌خواهد ما را غافلگیر کند. من هم خانه را مرتب و پاکیزه کردم و مبنا را در خیالم بر برگشتن حسن گذاشتم.

پیام خراسان

بعد از ظهر سه شنبه، 24 بهمن برای مراسم زیارت عاشورا به خانه یکی از همسایه‌ها رفتم. بدون هیچ علت مشخصی دل‌آشوبه گرفته بودم. یکی از دوستانم پرسید «خانم شاطری چیزی شده؟ چرا این قدر آشفته‌ای؟» گفتم «نه، چیزی نشده؛ ولی بیخودی اضطراب گرفته‌ام...» توصیه کرد آیت الکرسی و چهار قل بخوانم. خودش هم مدام برایم دعا خواند و گفت «چیزی نیست. الکی به دلت بد راه نده.» آن روزها محسن درگیر مشکلاتی بود. با خودم گمان کردم حال بدم به علت وضعیت محسن است.
هنوز مراسم تمام نشده بود که فاطمه زنگ زد. با او که حرف زدم حالم بهتر شد و یقین کردم اتفاق مهمی نیفتاده است.
صبح چهارشنبه که برای نماز صبح بیدار شدم، ناخودآگاه چند دقیقه به صفحه تلفن همراهم خیره و منتظر تماس حسن ماندم؛ اما هیچ خبری نشد. داخل گوشی دنبال عکس حسن گشتم. یکی از عکس‌هایش را باز کردم و نشستم به تماشا کردن چهره‌اش. دلم خیلی برایش تنگ شده بود. خطاب به عکسش گفتم:
حاج آقا، ان شاء الله این دفعه که بیایی باهات خیلی حرف دارم...
آن روز مهدی چون کمی حالندار بود به مدرسه نرفت. فاطمه هم دانشگاه نداشت و در خانه بود. محسن هم سلانه سلانه داشت آماده می‌شد برود به کارهایش برسد. با این که بچه‌ها خانه بودند. من شبیه اکثر روزها همراه خانم خلیلی همسایه‌مان برای پیاده‌روی از خانه بیرون رفتم. زمان زیادی از پیاده‌روی‌ام نگذشته بود که دیدم فاطمه زنگ می‌زند. جواب که دادم گفت: مامان یکی از دوستان بابا زنگ زده و گفته می‌خواهد با چند نفر دیگر بیاید به ما سر بزند.
پرسیدم نگفتند برای چه می خواهند بیایند؟ گفت: نه، چیزی نگفت.
به فاطمه سپردم چای دم کند و میوه آماده کنند تا خودم را برسانم.

پیام خراسان

چنین سر زدن و ملاقاتی از طرف دوستان حسن سابقه نداشت. این سؤال در ذهنم شکل گرفت که چرا چند مرد ساعت نه و ده صبح چهارشنبه باید کارشان را ول کنند و به خانه ما بیایند. به خودم بابت این پرسش بی جواب که حالت وسواس‌گونه داشت نهیب زدم و سعی کردم قدم‌هایم را تندتر کنم تا قبل از رسیدن مهمان‌ها، خودم در خانه حضور داشته باشم.
پایین پله‌های خانه، محسن را دیدم که داشت بیرون می‌رفت. ناخودآگاه توجهم به دو مردی که در پاگرد راهرو ایستاده بودند، جلب شد؛ ولی چون نمی‌شناختم‌شان، اعتنایی نکردم و به خانه آمدم. فاطمه، میوه و چای را آماده کرده بود. چند دقیقه بعد از رسیدنم صدای زنگ در بلند شد. به استقبال مهمان‌ها که سردار مسجدی (مشاور عالی شهید حاج قاسم سلیمانی) و حجت الاسلام شیرازی (نماینده سابق ولی فقیه در نیروی قدس سپاه) همراه همسران شان بودند رفتم. چند مرد دیگر هم آنها را همراهی می‌کردند. نشستیم به خوش و بش. صحبت‌ها با یک روند معمول شروع شد و بیشتر حول محور بچه‌ها و وضعیت هر یک‌شان گذشت.
این حرف‌های روزمره که تمام شد از من پرسیدند: حاج خانم از حاج آقا خبر دارید؟
گفتم بله اتفاقاً همین پریشب باهاشون صحبت کردم. سوریه بودند. کسی دنباله حرفم را نگرفت و سؤال جدیدی پیش نکشید. دیدم مردها بین خودشان پچ‌پچ می‌کنند. فاطمه رفت داخل آشپزخانه تا چای بریزد. دو سه دقیقه‌ای گذشت. حاج‌آقا شیرازی گفت: حاج خانم، ما آمده ایم خبری را به شما بدهیم. و مکث کرد.
منتظر خبر خاصی نبودم. مهمان‌هایی آمده بودند از حال و احوال‌مان خبردار شوند. قرار نبود خبری برای ما بیاورند. حاج آقا، تمام توانش را جمع کرد و ادامه داد: راستش... راستش حاج آقا در مسیر لبنان به سوریه مجروح شده. ماشین‌شان کمین خورده. البته....

پیام خراسان

صدای گریه فاطمه از داخل آشپزخانه بلند شد. یک نفس عمیق کشیدم و گفتم این همه آدم آمده‌اید بگویید حاج آقا مجروح شده؟! قلبم آن قدر تند می‌زد که احساس می‌کردم هر لحظه می‌خواهد از جا کنده شود. سعی کردم خودم را کنترل کنم و به اشک‌هایم مجالی برای باریدن ندهم. حرفم را این طوری کامل کردم. حرف اصلی‌تان را بزنید. چه شده؟ ما تحمل شنیدن هر خبری را داریم! نفهمیدم چه مدتی گذشت و حتی چه کسی بود که تیر خلاص را زده ولی صدایی گرفته گفت: حاج حسن به فیض شهادت نایل آمده‌اند.
پیشتر بارها چیزی از پاره شدن بند دل شنیده بودم؛ ولی تا آن موقع نمی‌دانستم دقیقاً چه حسی است. آن لحظه فهمیدم پاره شدن بند دل، همان رفتن جان از بدن است.

لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/702152/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

معاون وزیر آموزش و پرورش:سرانه ورزشی دانش آموزان خراسان رضوی به یک مترمربع افزایش یافت

آمریکا و انگلیس سه بار به مرکز یمن حمله کردند

قوچان‌نژاد: پیاتزا در تیم ملی والیبال ایران اقتدار دارد/ خلا معروف هنوز پر نشده است

موج جدید اعتراضات پرستاران این بار در قم و کاشان

حاشیه شهر بیرجند محروم از سرانه فضای آموزشی!

حسن آبادی:بیش از 1500 مرقع از دورۀ تیموری تا دورۀ معاصر در کتابخانۀ آستان قدس است/ محبوب:اسناد موجود در آستان قدس بیشتر اجتماعی و اقتصادی است تا سیاسی

آتش بی‌احتیاطی گردشگران در غرب گیلان مهار شد

تکنولوژی دانش‌بنیانی برای مقابله با آتش‌سوزی در جنگل‌ها/ پروژه جنگل‌زایی «RFID» کلید خورد

آنچلوتی: تنها یک بار سیگار کشیده‌ام، اما بعد از آن عکس خانه‌ام پر از سیگار شده است!

شناسایی و دستگیری اعضای باند قاچاق سازمان یافته سوخت در خراسان جنوبی

افزایش قابل توجه زائران در مراکز اسکان موقت و اضطراری شهرداری مشهد

سرانه ورزشی دانش آموزان خراسان رضوی به یک مترمربع افزایش یافت

قطع آب شرب بجستانی‌ها، برای جلوگیری از تخریب ریل راه آهن بود

«نقد ترجمه در ایران» به چاپ چهارم رسید

خدمات رسانی اردوی جهادی افغانستانی در مشهد

سعید شریعتی: در روزهای آغاز اعتراضات 96 جوانان ستاد کدام چهره در مشهد جلسه برگزار می‌کردند؟/سخنان نبویان از استناد انداختن دستگاه‌های امنیتی است

نمایش رزمی فرهنگی حدیث پایداری در تربت‌حیدریه+فیلم

(ویدئو) بعد از گریه این بار خنده امیر مقاره خواننده «ماکان بند» اشک همه را درآورد!

سومین سالگرد درگذشت «حاج‌حیدر رحیم‌پور ازغدی» در مشهد برگزار شد

92 محله تهران بازار میوه و تره‌بار ندارد

تبعات درگیری با ایران فاجعه‌بار است

کلاهبرداری یک میلیارد ریالی از طریق لینک جعلی ثنا در سبزوار

بار دیگر تظاهرات علیه نتانیاهو به خشونت کشیده شد/ بازداشت شماری از معترضان

این زن افغان با به دنیا آوردن نوزادی 4 پا همه را حیرت‌زده کرد!

کاظمی: امروز با دانش آموزانی مواجهیم که فاصله زیادی با انتظار سند تحول بنیادین دارند

تشکیل 46 پرونده تخلف برای واحد‌های صنفی حاجی آباد

سه عنوان پهلوانان جوان خراسان شمالی در مسابقات قهرمانی کشور

درخشش اسب‌های خراسان شمالی در آق قلا

کسب رتبه نخست جشنواره هنرجوی برتر توسط هنرجوی خراسان شمالی

پایان فعالیت تابستانی استخر روباز پارک ملت مشهد

پایان فعالیت تابستانی استخر روباز پارک ملت مشهد/ 76 روز فعالیت شاد برای شهروندان مشهدی

رییس سازمان نوسازی مدارس کشور خبر داد؛ صنعتی سازی 70 مدرسه در استان خراسان رضوی

تحلیلگر آمریکایی: تبعات درگیری با ایران فاجعه‌بار است

معاون گردشگری اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی خراسان ؛اشغال 70 درصدی کلیه ظرفیت‌های اقامتی مشهد در دهه پایانی صفر

اورژانس مشهد بیش از 14 هزار ماموریت انجام داد

معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی: تعاون راه حل نجات اقتصاد کشور است

برخورد 2 خودرو در مسیر تربت حیدریه- مشهد هفت مصدوم برجا گذاشت

انجام بیش از هزار ماموریت توسط اورژانس سبزوار

برنامه درسی مدارس خشک و استعدادکش هستند

وزیر آموزش و پرورش: برنامه های درسی مدارس استعدادکُش هستند

امسال فعالیت 20 نمایندگی خبرگزاری ایمنا در استان ها آغاز می شود

پیشرفت 70 درصدی 4 کیلومتر نخست پروژه محور شهداد به نهبندان

400 اثر به دبیرخانه جشنواره ملی شعر آیینی ابن حسام خوسفی ارسال شد

هزینه‌های عمره مفرده اعلام شد

مهار آتش سوزی در بیش از یک هکتار اراضی جنگلی لیسار

کلاهبرداری یک میلیارد ریالی از طریق لینک جعلی ثنا در سبزوار

خراسان رضوی دارای 15 هزار و 338 تعاونی ثبت شده‌است

موافقت اداره کل حفظ آثار برای تدفین شهدای گمنام در دانشگاه قوچان

اسکان 6 میلیون و 100 هزار نفر شب در مشهد

دنای تصادفی چندین بار خارج از ایران‌خودرو جوش‌کاری شده بود