مشارکت سیاسی؛ دستاورد بینظیر انقلاب اسلامی
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام خراسان - خفقان سیاسی در این دوران به حدی بود که درنهایت دو حزب «مردم» به رهبری «اسدالله علَم» و» ایران نوین» که توسط «حسنعلی منصور» با حمایت شاه تشکیل شده بود، به دستور شاه منحل شد و تنها حزب «رستاخیز» به عنوان تنها حزب کشور معرفی شد. در این حزب هم علیرغم ادعای مردمی بودن، نقش شاه، نقش اصلی بود. در جواب انتقاد به عملکرد شاه و تحمیلی بودن احزاب، شاه مردم ایران را دارای سواد لازم برای شناخت درست و تشکیل حزب از درون مردم ندانست.
محمدرضاشاه هنگام معرفی حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب در کشور، به منتقدین گفت: کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و مؤمن به این سه اصلی که من گفتم، نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی، یعنی به اصطلاح خودمان تودهای، یعنی باز به اصطاح خودمان و با قدرت اثبات، بی وطن [که]او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامه در دستش میگذاریم و به هر جایی که دلش میخواهد، برود؛ چون ایرانی نیست.
این رویۀ خفقان و سرکوب شدید فعالیتهای سیاسی، پس از انقلاب اسلامی به کلی تغییر کرده و با رویکردی آزاد اندیشانه زمینۀ فعالیت و بیان آزادانه گروههای مختلف فراهم شده است؛ به گونهای که تا تیر 1397، 248 تشکل سیاسی در جمهوری اسلامی به وجود آمده است که آزادانه و با مجوز قانونی درحال فعالیت هستند.
مردم سالاری
حکام پهلوی حتی در گفتار خود نیز نشان میدادند که کم ارزشترین موضوع در نزد آنها نظر و رأی مردم است. شاه چنان خود را از مردم بینیاز میدید که گاه به صراحت به آنان توهین میکرد؛ ازجمله دربارۀ مردم ایران میگفت: «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند: مثل گوسفندان میمانند.
روحیه نخوت و تحقیر مردم ایران نه فقط در رضاشاه و محمدرضا شاه ریشه زده بود، بلکه اغلب درباریان هم به این بیماری مبتلا شده بودند. ملکۀ مادر مردم ایران را مردمی حسود و مذبذب میدانست که حتی حکومت کردن بر آنان افتخار نداشت. فرح هم که سعی میکرد خود را تافتۀ جدا بافتۀ دربار نشان بدهد، از این امر مستثنا نبود. به روایت علی شهبازی، سرتیپ محافظ شاه، فرح مردم جنوب تهران را کمتر از حیوان میدانست.
در دوران پهلوی، مردم فقط در انتخابات مجلس شورای اسلامی نقش داشتند؛ اگرچه انتخابات محدود انجمن شهر و نمایندگان سنا نیز برگزار میشد که تماما با دخالت دربار و ساواک صورت میگرفت. در دوران پس از انقلاب اسلامی، تنوع انتخابات بسیار بیشتر از دوران پهلوی شد و مردم به هشت صورت مختلف مشارکت سیاسی کردند. همه پرسی تأسیس جمهوری اسلامی؛ همه پرسی قانون اساسی؛ همه پرسی تقنینی «اصل 59 قانون اساسی»؛ همه پرسی مجلس خبرگان قانون اساسی؛ همه پرسی مجلس خبرگان رهبری؛ همه پرسی ریاست جمهوری؛ همه پرسی مجلس شورای اسلامی؛ همه پرسی شورای اسلامی شهر و روستا از مصادیق حضور مردم در انتخابات است.
میزان حضور مردم در انتخابات
میزان حضور مردم در آخرین انتخابات مجلس شورای ملی در دوران پهلوی، در سال 1354، 2 میلیون و 800 هزار نفر بوده است؛ درحالیکه در اولین انتخابات انقلاب اسلامی در سال 1358 بیش از 20 میلیون نفر و در طول 40 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، میزان متوسط حضور مردم در انتخابات بیش از 60 درصد بوده است.
البته برگزاری انتخابات، به تنهایی ارزش نیست؛ بلکه باید آزاد بودن و قانونمندی در انتخابات را مد نظر گرفت که در این زمینه کارنامۀ رژیم پهلوی، کارنامهای تیره و تار است. برای نمونه، رضاخان در سال 1302، در مقام فرماندهی کل قشون، در تلگرافی به والی ایالت فارس دستور داد: «ایالت جمیلۀ فارس در تعقیب تلگراف سابق مقتضی است قدغن فرمایید که در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود. حکمت هم که جزو کاندید شهر شیراز است، از جهرم بفرمایید بشود. راجع به ضیاءالواعظین بایستی هرطور است، اقدامی بفرمایید که از انتخاب مشارالیه جلوگیری به عمل بیاید.
در دورۀ پهلوی دوم نیز برگزاری انتخابات بستهتر و فرمایشیتر از پیش تداوم یافت و حتی چند نوبت، مجلس توسط شاه منحل شد. محمدرضا شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» که پس از فرار از ایران نوشته است، آورده است: «انگلیسیها این امر را کاملا عادی و طبیعی میدانستند که انتخابات در ایران مطابق نظر و خواستههای خودشان صورت بگیرد. مثلا در زمان جنگ جهانی دوم انتخابات ایران به این صورت انجام میگرفت که مثلا صبح، مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی هشتاد نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر میرفت و بعدازظهر همان روز، کاردار سفارت شوروی نام دوازده نفر از نمایندگان موردنظر خود را به نخست وزیر میداد.
اسدالله علَم، از افراد بسیار با نفوذ در دربار پهلوی، در خاطراتش نوشته است: «دولت ما از انتخابات مجلس گرفته تا انتخابات محلی و انجمن شهر، آزادی را از مردم سلب کرده و ارادۀ خود را تحمیل و نامزدهای خود را از صندوق بیرون میآورد.»
مطبوعات و کتاب
یکی دیگر از شاخصهای آزادی، وضعیت مطبوعات و نشر کتاب است. در دوان پهلوی تعداد نشریات کاهش شدیدی داشت؛ به طوریکه 540 نشریه در اواخر سلطنت احمد شاه، در پایان رژیم پهلوی به 86 نشریه کاهش یافت. به طور متوسط 2 هزار عنوان کتاب در سال چاپ میشد که بیشتر آنها از محتوای مناسبی برخوردار نبود. رضاخان که بعد از کودتا همۀ مطبوعات را تعطیل کرده بود، در 17 اسفند 1300 در اعلامیهای بیان کرد: «قلم مخالفین را میشکنم و زبان میبرم.»
همچنین ساواک طی دستوری در 4 بهمن 1355 خطاب به مطبوعات نوشت: «در هیچ زمینهای نباید شکواییه، انتقاد، گالیه، چه صراحتا و چه تلویحا در مطبوعات چاپ شود.»
روزنامۀ اطلاعات در 20 شهریور 1320 به دنبال اشغال ایران توسط متفقین، در سرمقالۀ خود نوشت: «انتظار مردم ایران از دولتین شوروی و انگلیس در عالم همسایگی و دوستی، بیش از اینها بود.»
دولت انگلیس به این نوشته اعتراض کرد و فروغی نیز در مقام نخست وزیر، دستور توقیف روزنامه را صادر کرد. کار سانسور کلمات به آنجا کشیده شد که وقتی یکی از مأمورین سانسور در عصر رضا شاه در یکی از روزنامهها، این مصرع معروف حافظ را میبیند که گفته است:» رضا به داده بده، وز جبین گره بگشا» فورا به مدیر روزنامه تعرض کرده، روی کلمۀ رضا خط میکشد تا نکند منظور، رضاشاه و توهین به او باشد و بالای آن مینویسد»
ازجمله محدودیتهای دیگر، برخورد جدی با کسانی بود که منتقد امور جاری کشور بودند؛ به عنوان مثال، آیتالله سعیدی به جرم نوشتن اطلاعیهای در اعتراض به سفر سرمایهداران صهیونیست به ریاست «راکفلر» به ایران در سال 1349، توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد و به شهادت رسید.
از دیگر محدودیتها میتوان به ممنوعیت در همراه داشتن بعضی از کتابها، مثل تحریر الوسیله امام خمینی (ره) اشاره کرد. سانسور در عصر پهلوی، در کتاب و ادبیات به جایی رسید که استفاده از کلماتی همانند شب، سیاهی، سرما، زمستان، گل سرخ، جنگل، پنجرۀ بسته و شقایق ممنوع شد؛ چراکه مدعی بودند این واژگان در ادبیات انقلابی بهکار میرود.
از حساسیتهای سیاسی ـ اجتماعی در دو دهه آخر رژیم پهلوی، میتوان به این مورد اشاره کرد؛ به کارگیری نامها و لقبهایی که ویژۀ خاندان سلطنتی بود یا به آنها اشاره داشت، ممنوع بود؛ هرگونه نقد و انتقاد به حکومت پهلوی و پیشنهاد برای اصلاح وضع موجود در کتابها؛ حذف نام بعضی افراد و نیز بعضی اسمهای خاص؛ هرگونه انتقاد به عملکرد بعضی کشورها مانند اسرائیل و ایالات متحد؛ ه نشر هر نوع مطلب پیرامون مفهوم انقلاب و انقلابهای صورت گرفته در دیگر کشورها و درکل، هر نوشتهای که به نوعی با حرکتهای اجتماعی ارتباط داشت؛ نشر کتاب به زبانهای غیرفارسی، مانند عربی، ترکی، کردی و بلوچ، ممنوع بود.
منبع: صعود چهل ساله
انتهای پیام/ 161
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/823180/